ارباب خشن من
ارباب خشن من
#Part16
+امشب قرار بود دوستم جیمین بیاد
توی دوران دانشگاه پیش هم بودیم
ولی بعدش تصمیم گرفت بره فرانسه
یک ماشین گرفتمو رفتم فرودگاه
که گفتن هوا پیماش نشسته داشتم دنبالش میگشتم که دیدم داره
برام دست تکون میده
سریع دوییدم طرفش و همو بغل کردیم
£دلم برات تنگ شده بود کره خر من
+یااا بعد از چند سال منو دیدی این جوری میگی
£باشه کوچولو بیا بریم
+چ.چ....ی ؟ میشه بهم کوچولو نگی
£چرا خرسه ؟
+یاااااا تو اصلا همون ته بگی کافیه جوجه
£من جوجم؟
+اره تو جوجه ای( با خنده)
£خب بریم خونه ی من ؟
+ بریم
(ویو کوک)
امروز دوستم جیمین که قبلا باهم کار میکردیم قرار بود بیاد و منو به خونش دعوت کرد
اصلا حوصله نداشتم سرم تیر میکشید
دیدم که گوشیم داره زنگ میخوره
£پدصگ کدوم قبری داری سر میکنی بعد ده قرن اومدم
_یااا ولم کن اصلا حوصله ندارم
£بیام دنبال ؟
_نه نه نمیخواد خودم میام
£اوکی پس بیا سریع
رفتم حمون و حاضر شدم بر عکس همیشه یک استایل لش زدم چون زیاد حوصله نداشتم
و سوار شد مو رفتم خونه ی جیمین
پایان ویو
(ویو تهیونگ )
رفتیم خونه ی جیمین که دیدم توی راه کلی خوراکی گرفته
+هنوزم فکر کنم مثل خرس میلومبونی
£از خداتم باشه
+حالا که نیست ولش بلا کسی قراره بیاد ؟
£اره یکی از دوستام حالا با هم اشناتون میکنم
که زنگ در خورد
£تهیونگا دستم بنده درو باز کن
+باشه
درو باز کردم که دیدم
_یا جیمین چرا اینقدر طولش دادی ؟ ه...ا؟ تو؟
خب بچه لایک کن
دوست دارم کوچولو
#Part16
+امشب قرار بود دوستم جیمین بیاد
توی دوران دانشگاه پیش هم بودیم
ولی بعدش تصمیم گرفت بره فرانسه
یک ماشین گرفتمو رفتم فرودگاه
که گفتن هوا پیماش نشسته داشتم دنبالش میگشتم که دیدم داره
برام دست تکون میده
سریع دوییدم طرفش و همو بغل کردیم
£دلم برات تنگ شده بود کره خر من
+یااا بعد از چند سال منو دیدی این جوری میگی
£باشه کوچولو بیا بریم
+چ.چ....ی ؟ میشه بهم کوچولو نگی
£چرا خرسه ؟
+یاااااا تو اصلا همون ته بگی کافیه جوجه
£من جوجم؟
+اره تو جوجه ای( با خنده)
£خب بریم خونه ی من ؟
+ بریم
(ویو کوک)
امروز دوستم جیمین که قبلا باهم کار میکردیم قرار بود بیاد و منو به خونش دعوت کرد
اصلا حوصله نداشتم سرم تیر میکشید
دیدم که گوشیم داره زنگ میخوره
£پدصگ کدوم قبری داری سر میکنی بعد ده قرن اومدم
_یااا ولم کن اصلا حوصله ندارم
£بیام دنبال ؟
_نه نه نمیخواد خودم میام
£اوکی پس بیا سریع
رفتم حمون و حاضر شدم بر عکس همیشه یک استایل لش زدم چون زیاد حوصله نداشتم
و سوار شد مو رفتم خونه ی جیمین
پایان ویو
(ویو تهیونگ )
رفتیم خونه ی جیمین که دیدم توی راه کلی خوراکی گرفته
+هنوزم فکر کنم مثل خرس میلومبونی
£از خداتم باشه
+حالا که نیست ولش بلا کسی قراره بیاد ؟
£اره یکی از دوستام حالا با هم اشناتون میکنم
که زنگ در خورد
£تهیونگا دستم بنده درو باز کن
+باشه
درو باز کردم که دیدم
_یا جیمین چرا اینقدر طولش دادی ؟ ه...ا؟ تو؟
خب بچه لایک کن
دوست دارم کوچولو
۹.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.