🖤فیک مافیایی شب پارت 34و35🖤
🖤فیک مافیایی شب پارت 34و35🖤
کوک: رفتم سراغ رونا این که هنوز خوبه
رونااا من و تهیونگ داریم میریم خرید
نیای خودمون میریم..
رونا: چی میگی اول صبحی..؟
کوک: خانم و باش اول صبحی نخیر لنگ ظهره
رونا: باشه الان اماده میشم..
کوک: فقط زود باش..
رونا: رفتیم خرید وداشتم برا کوک وتهیونگ
نظر میدادم..
تهیونگ این اصلا بهت نمیاد
کوک خیلی زشت شدی برید عوض کنید..
تهیونگ: بلخره بعد از عوض کردن ده دست
لباس یه دست پسندید...
کوک: فقط مونده لباس عروس..
رونا: زدی تو خال خوب بزن بریم..
یه لباس عروس پوشیدم دوس نداشتم
کوک: رونا فقط سیزده تا لباس عروس پوشید
ولی اخریه خیلی بهش میومد خیلی ناز شده بود و خودشم دوسش داشت...
تهیونگ هم پسندید خب دیگه بریم..
رونا: بریم که خیلی خستم..
تهیونگ وکوک با نگاهی تعجب اور...
رونا: چی خو خستم..
تهیونگ: ببخشید این مایم که خسته ایم
میدونی چند دست لباس عوض کردیم...
رونا: من کم نمیارم من خستم بریم...
کوک: باشه بریم...
«روز عروسی»
راوی: رونا و کوک اماده شده بودند وخیلی
زیبا بودند ودست در دست هم به جشن عروسی اومدن...
کوک: رونا خیلی زیبا شدی..
رونا: عه... توهم زیبایی..
راوی: کوک ورونا باهم رقصیدن و اخر رقص
هم همدیگرو بوسیدند و جشن عروسی خلاص شد.. پدر و مادر کوک رونا رو خیلی دوست
داشتند واز رونا خوششون میومد...
(یکم از پارت 35افتاد برای پارت های بعدی ) و استایل عروسی رونا
کوک: رفتم سراغ رونا این که هنوز خوبه
رونااا من و تهیونگ داریم میریم خرید
نیای خودمون میریم..
رونا: چی میگی اول صبحی..؟
کوک: خانم و باش اول صبحی نخیر لنگ ظهره
رونا: باشه الان اماده میشم..
کوک: فقط زود باش..
رونا: رفتیم خرید وداشتم برا کوک وتهیونگ
نظر میدادم..
تهیونگ این اصلا بهت نمیاد
کوک خیلی زشت شدی برید عوض کنید..
تهیونگ: بلخره بعد از عوض کردن ده دست
لباس یه دست پسندید...
کوک: فقط مونده لباس عروس..
رونا: زدی تو خال خوب بزن بریم..
یه لباس عروس پوشیدم دوس نداشتم
کوک: رونا فقط سیزده تا لباس عروس پوشید
ولی اخریه خیلی بهش میومد خیلی ناز شده بود و خودشم دوسش داشت...
تهیونگ هم پسندید خب دیگه بریم..
رونا: بریم که خیلی خستم..
تهیونگ وکوک با نگاهی تعجب اور...
رونا: چی خو خستم..
تهیونگ: ببخشید این مایم که خسته ایم
میدونی چند دست لباس عوض کردیم...
رونا: من کم نمیارم من خستم بریم...
کوک: باشه بریم...
«روز عروسی»
راوی: رونا و کوک اماده شده بودند وخیلی
زیبا بودند ودست در دست هم به جشن عروسی اومدن...
کوک: رونا خیلی زیبا شدی..
رونا: عه... توهم زیبایی..
راوی: کوک ورونا باهم رقصیدن و اخر رقص
هم همدیگرو بوسیدند و جشن عروسی خلاص شد.. پدر و مادر کوک رونا رو خیلی دوست
داشتند واز رونا خوششون میومد...
(یکم از پارت 35افتاد برای پارت های بعدی ) و استایل عروسی رونا
۴۴.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.