رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت۱۱۶
دیانا: لبخندی زدم
ارسلان: ماشینو روشن کردم و حرکت کردم به سمت رستوران چی میخوری
دیانا: پیتزلمعمولی
ارسلان: بادوتا نوشابه و دوتا پیتزا معمولی
.... پرش زمان ....
ارسلان: انقدر بپر بپر نکن خدایی نکرده توریت میشه چیمیخوای بگو بهت بدم
دیانا: دستم به آلوچه ها نمیرسه میخوام
ارسلان: نگاهی به بالا انداختم و گفتم تو قدت زیره گردنه منه بعد میخوای اونو بیاری پایین دستمو دراز کردم الوچه رو ورداشتم به سمتش گرفتم بفرمایید
پارت۱۱۶
دیانا: لبخندی زدم
ارسلان: ماشینو روشن کردم و حرکت کردم به سمت رستوران چی میخوری
دیانا: پیتزلمعمولی
ارسلان: بادوتا نوشابه و دوتا پیتزا معمولی
.... پرش زمان ....
ارسلان: انقدر بپر بپر نکن خدایی نکرده توریت میشه چیمیخوای بگو بهت بدم
دیانا: دستم به آلوچه ها نمیرسه میخوام
ارسلان: نگاهی به بالا انداختم و گفتم تو قدت زیره گردنه منه بعد میخوای اونو بیاری پایین دستمو دراز کردم الوچه رو ورداشتم به سمتش گرفتم بفرمایید
- ۲.۴k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط