رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت۱۱۸
یانا: آنقدر تابم داد که شب شد دکتر گفته بود شبا زود بخوابم ساعت ۱۰ خواب نبودم ارسلان منو میکشت
ارسلان: پتو روس کشیدم و کنارش خوابیدم داشت خوابم میبرد که گفت
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: من خیلی این مدت اذیتت کردم
ارسلان: قربونت برم براچی این حرفارو میزنی
دیانا: با بغض گفتم من خیلی اذیتت کردم از اون موقع که باردار شدم تموم کارام باتو بوده از وار و زندگی انداختمت
ارسلان: دیانا عزیزدلم زندگی من تویی دور سرت بگردم دیگه اینجوری نکنی باشه
پارت۱۱۸
یانا: آنقدر تابم داد که شب شد دکتر گفته بود شبا زود بخوابم ساعت ۱۰ خواب نبودم ارسلان منو میکشت
ارسلان: پتو روس کشیدم و کنارش خوابیدم داشت خوابم میبرد که گفت
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: من خیلی این مدت اذیتت کردم
ارسلان: قربونت برم براچی این حرفارو میزنی
دیانا: با بغض گفتم من خیلی اذیتت کردم از اون موقع که باردار شدم تموم کارام باتو بوده از وار و زندگی انداختمت
ارسلان: دیانا عزیزدلم زندگی من تویی دور سرت بگردم دیگه اینجوری نکنی باشه
- ۳.۰k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط