رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت۱۱۷

دیانا: ملسی

ارسلان: لبخندی زدم و کنارش نشستم

دیانا: یدونه آلوچه به طرفش گرفتم

ارسلان: بخور عزیزم

دیانا: آخه تو نشستی پیشم نگاهم میکنی بوش میاد بخور دیگه

ارسلان: لبخندی زدم و آلوچه رو از دستش خوردم

دیانا: پاهامو تکون دادم ارسلان

ارسلان: جونم تابم بده

ارسلان: چشم عزیزم
دیدگاه ها (۵)

رمان شازده کوچولو پارت۱۱۸یانا: آنقدر تابم داد که شب شد دکتر ...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۱۹دیانا: خیلی اذیت شدی ببخشید ارسلان...

رمان شازده کوچولو پارت۱۱۶دیانا: لبخندی زدمارسلان: ماشینو روش...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۱۵ارسلان: به حرف هایی که دکتر زد دلم...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط