آنقدر

آنقدر،
آمدنت دیر شد،
که تنم را به خاک گور بخشیدم.. #پژمان_نصیریان
دیدگاه ها (۳)

بچه بودم، اما بچگی نکردم..همیشه بابام دست به شونم میزد و با ...

اون روزی که میخواست بره،چمدون به دست، چند قدمی از در خونه فا...

زمانی فراموشت خواهم کرد کهعقلم خاموشنفسم قطعروحم در آسمانو ت...

من انقدر به دوست داشتنت ادامه میدم تا خاک منو بغل کنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط