وقتی بهم خیانت کردی....
وقتی بهم خیانت کردی....
[Part][28]
از زبان
ا/ت:
بعد از اینکه رفت چاقو افتاده بود زمین
خودمو پرت کردم روی زمین و ترقی خوردم زمین سرم درد گرفت ولی خودمو به زورم که شده بود به چاقو رسوندم چاقو رو گرفتم بین دستام و به و چند تا کشیدم روی طناب بعد از چند دقیقه طناب بریده شد پاهامم باز کردم و ال فرار
چون چند روزی بود غذا نخورده بودم بی جون
بودم اروم اروم رفتم بیرون خیلی از شهر دور بود هوا کمکم تاریک داشت میشده پیاده راه افتادم
به سمت شهر لبام هنوز داشت میسوخت
بعد از ۱ ساعت رسیدم به شهر رفتم سمت خونمون درو زدم بعد چند دقیقه آجوما اومد
وقتی منو دید شوکه شد منم از حال رفتم
افتادم روی زمین...(۱ ساعت بعد)
بلند شدم کوک سایا عمم آجوما بالا سرم بود
لبام خشک شده بود بغض گلومو داشت پاره میکرد زدم زیر گریه عمم و سایا اومد دستام گرفتم گفتن دیگه نترس ما پیشتیم..گریم شدید شد.خودمو بلند کردم و رفتم سمت
کوک به عمم سایا گفتم برین بیرون
بعد اینکه رفتن بیرون به کوک گفتم بشینیم
کوک دستم رو گرفت.. گفت: ا/ت تو این مدت چه بلای سرت اومد بهم بگو..
ا/ت: با بغض که توی گلوم بود گفتم ایلین منو برد به یه کارخونه متروکه و منو اونجا زندونی کرد
کوک: چ..چ..چی میکشمش دختر عوضی اشغال
ا/ت: لطفا کوک من الان فرار کردم از دستش این
زخم هایی که روی لبم میبینی ایلین این کارو کرد لطفا دیگه از این بیشتر ..
کوک: نترس ا/ت دیگه نمیتونه بلایی سرت بیاره..
[ به بزرگی خودتون ببخشید کمه ساری]
( خماری😂🤣 )
مهمتر از همه👇
[حمایت کنیداااااا]
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین
[Part][28]
از زبان
ا/ت:
بعد از اینکه رفت چاقو افتاده بود زمین
خودمو پرت کردم روی زمین و ترقی خوردم زمین سرم درد گرفت ولی خودمو به زورم که شده بود به چاقو رسوندم چاقو رو گرفتم بین دستام و به و چند تا کشیدم روی طناب بعد از چند دقیقه طناب بریده شد پاهامم باز کردم و ال فرار
چون چند روزی بود غذا نخورده بودم بی جون
بودم اروم اروم رفتم بیرون خیلی از شهر دور بود هوا کمکم تاریک داشت میشده پیاده راه افتادم
به سمت شهر لبام هنوز داشت میسوخت
بعد از ۱ ساعت رسیدم به شهر رفتم سمت خونمون درو زدم بعد چند دقیقه آجوما اومد
وقتی منو دید شوکه شد منم از حال رفتم
افتادم روی زمین...(۱ ساعت بعد)
بلند شدم کوک سایا عمم آجوما بالا سرم بود
لبام خشک شده بود بغض گلومو داشت پاره میکرد زدم زیر گریه عمم و سایا اومد دستام گرفتم گفتن دیگه نترس ما پیشتیم..گریم شدید شد.خودمو بلند کردم و رفتم سمت
کوک به عمم سایا گفتم برین بیرون
بعد اینکه رفتن بیرون به کوک گفتم بشینیم
کوک دستم رو گرفت.. گفت: ا/ت تو این مدت چه بلای سرت اومد بهم بگو..
ا/ت: با بغض که توی گلوم بود گفتم ایلین منو برد به یه کارخونه متروکه و منو اونجا زندونی کرد
کوک: چ..چ..چی میکشمش دختر عوضی اشغال
ا/ت: لطفا کوک من الان فرار کردم از دستش این
زخم هایی که روی لبم میبینی ایلین این کارو کرد لطفا دیگه از این بیشتر ..
کوک: نترس ا/ت دیگه نمیتونه بلایی سرت بیاره..
[ به بزرگی خودتون ببخشید کمه ساری]
( خماری😂🤣 )
مهمتر از همه👇
[حمایت کنیداااااا]
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین
۱۵.۵k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱