تو را نگاه می کنم

تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو ،
با قلب و سر رنگین خود
بد‌شگونی شب را بگیر .
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمق اند ...
خلاصه کنم: دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
و خواب را فرا می خوانی .
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست !
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم




#پل_الوار
دیدگاه ها (۱۰)

#سعید_شیروانی

می دانی،بهترین "جوان کننده ی پوست"در صدای توست؛صدایم که می ز...

خبر رفتن تو دغدغه قوها شدعامل پر زدن و کوچ پرستوها شدشمع و پ...

جهنمی بدتر از این نیست که مدام به یاد بیاوری بوسه ای را که ه...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

خون آشام من My vampire 🦇 Part 14ویو ات بلند شدم زدم سر لارا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط