به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری

.
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری!

عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش می داری

ای که نزدیک تری از من دلتنگ به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری

من عروس توام ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه من می کند امشب جاری

زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری

گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به غزل گریه ی هر روز، به شب بیداری

روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری.....؟؟؟
دیدگاه ها (۳)

نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد!نباید مست را در حال ِ...

بگذار قیامت بکنم چند دقیقهبا بغض نگاهت بکنم چند دقیقهبنشین ک...

part17🦋&ناراحت؟-اره &چطوری یعنی- عین افسرده هایی مثل قبل نه ...

رز وحشی پارت۵ { پنج ماه بعد} ات...الان پنج ماه که از ما جرای...

پارت چهارم:داستان از دیدگاه جیمین: چند روزی بود که با یونگی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط