کتاب دوم
کتاب دوم
#لبخند_مسیح
#سارا_عرفانی
انتشارات #سوره_مهر
#یک_برش_کتاب :
آخرین جمله کتاب را هم ترجمه کردم. احساس خوبی داشتم. از روی زمین بلند شدم و نشستم. همه ورق ها را روی هم مرتب کردم. از اول شروع کردم به خواندن. خیلی خوابم می آمد اما اگر می خواستم فردا تحویلش بدهم، نباید می خوابیدم.
یک دور سزیع داستان را از اول تا آخر خواندم و غلط هایش را درست کردم.چشم هایم داشت بسته می شد.بلند شدم. ورق ها را روی میز گذاشتم و از اتاق بیرون رفتم.
صفحه ۲۷
#کتاب_خوب_بخوانیم
#لبخند_مسیح
#سارا_عرفانی
انتشارات #سوره_مهر
#یک_برش_کتاب :
آخرین جمله کتاب را هم ترجمه کردم. احساس خوبی داشتم. از روی زمین بلند شدم و نشستم. همه ورق ها را روی هم مرتب کردم. از اول شروع کردم به خواندن. خیلی خوابم می آمد اما اگر می خواستم فردا تحویلش بدهم، نباید می خوابیدم.
یک دور سزیع داستان را از اول تا آخر خواندم و غلط هایش را درست کردم.چشم هایم داشت بسته می شد.بلند شدم. ورق ها را روی میز گذاشتم و از اتاق بیرون رفتم.
صفحه ۲۷
#کتاب_خوب_بخوانیم
۲.۰k
۱۰ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.