ای مترسک کلاه از سر بردار ما کلاغان دیگر عقاب شدیم

ای مترسک کلاه از سر بردار ، ما کلاغان دیگر عقاب شدیم .

ما از آسودن و نیاسودن ، سنگ زیرین آسیاب شدیم .

از بسکه زیربار غم و غصه رنج کشیدیم ، دیگه با دردهم بی حساب شدیم
دیدگاه ها (۳)

میرسد روزی که بیهم میشویم یک به یک از جمع هم کم می شویم می ر...

ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻧﮕﯿﺪ : " ﻏﻼﻣﺘﻢ " ، " ﻧﻮﮐﺮﺗﻢ "ﺳـــــــﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ...

عبادت بی صداقت حقه بازیستاساس مسجدش بتخانه سازیستچرا انسان ن...

یادت باشه زندگی کوتاهه ...صادقانه عاشق باش و خالصانه رفتار ک...

#جمعه_دلتنگی❤️امام زمانمجمعه ها را همه از بس که شمردم بی توب...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

ازدواج از روی اجبار۲ p14

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط