وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان  دریا، تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه ،هی "من عاشقت هستم" شکست
بعد  تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست
دیدگاه ها (۹)

شروع راه چنین است، انتهایش چیست؟خدا دلی که گرفته، بگو دوایش ...

خود را به تو دادم که دلی رام بگیرمکی می رسد آن روز که آرام ب...

برگ با ریزش بی‌وقفه به من می‌گوید:در زمین خوردن عشاق تسلسل د...

دوست دارم سرزمین قلبت را فتح کنمتا تمام عاشقانه هایی که از ع...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۸۹لحظه دیگری بود که تهیونگ همراه جی...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۶۴جیمین نگاهی به میون‌شی انداخت و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط