(دوست داشتنی) پارت 22
(دوست داشتنی) پارت 22
تهیونگ: نه
.......: چرا
تهیونگ: نمیخوام اخه چرا
اینجا
........: بهش گفتم خودم یه
عمارت دارم
تهیونگ: وای سوبین
(فهمیدید چیشد سوبین برادر کوچیک تهیونگه)
سوبین: جانم هیونگ
تهیونگ: باشه میزارم
سوبین: الهی قربونت بشم
هیونگ قشنگم
تهیونگ: این لوس بازیات و
بزار برا دوست دخترت
سوبین: راستی هیونگ
تهیونگ: ها چیه
سوبین: تو دوست دختر نداری
یا اینکه کسی و دوست نداری
تهیونگ: نه مزاحم نشو برو
بیرون دیگه
سوبین: باشه هیونگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوبین
زنگ زدم به ا.ت
سوبین: الو ا.ت
ا.ت: الو سوبی
سوبین: خوبی
ا.ت: ممنون
سوبین: میای خونم
ا.ت: چی خونت همون عمارتی
که گفتی
سوبین: آره چیزی نگو لوککیشن
فرستادم بیا حتما
ا.ت: باشه سوبی میام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
یه نیم تنه سیاه و دامن
کوتاه سیاه پوشیدم بعد
یه مانتو بلندی انتداختم
روش و رفتم عمارت سوبی
(ا.ت به سوبین میگه سوبی
نگین من یادم رفته ن بزارم😂)
#فیک
#تهیونگ
تهیونگ: نه
.......: چرا
تهیونگ: نمیخوام اخه چرا
اینجا
........: بهش گفتم خودم یه
عمارت دارم
تهیونگ: وای سوبین
(فهمیدید چیشد سوبین برادر کوچیک تهیونگه)
سوبین: جانم هیونگ
تهیونگ: باشه میزارم
سوبین: الهی قربونت بشم
هیونگ قشنگم
تهیونگ: این لوس بازیات و
بزار برا دوست دخترت
سوبین: راستی هیونگ
تهیونگ: ها چیه
سوبین: تو دوست دختر نداری
یا اینکه کسی و دوست نداری
تهیونگ: نه مزاحم نشو برو
بیرون دیگه
سوبین: باشه هیونگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوبین
زنگ زدم به ا.ت
سوبین: الو ا.ت
ا.ت: الو سوبی
سوبین: خوبی
ا.ت: ممنون
سوبین: میای خونم
ا.ت: چی خونت همون عمارتی
که گفتی
سوبین: آره چیزی نگو لوککیشن
فرستادم بیا حتما
ا.ت: باشه سوبی میام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
یه نیم تنه سیاه و دامن
کوتاه سیاه پوشیدم بعد
یه مانتو بلندی انتداختم
روش و رفتم عمارت سوبی
(ا.ت به سوبین میگه سوبی
نگین من یادم رفته ن بزارم😂)
#فیک
#تهیونگ
۱۴.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.