پارت 18
پارت 18
#قاتل_من
ویو/میاا
باید برم میز غذا را از جلو ارباب و جناب کوک جمع کنم...دامنم و یه نمه بالا کشیدم و شروع کردم از پله پایین اومدن...مثل اینکه ارباب غذاشونو تموم کردن...سریع شروع کردم به جمع کردن ظروف غذا و چیدین انها بالای هم دیگ باید زود این میز و جم کنم...و ظرف را بشورم و اتاق خواب ارباب تمیز کنم...خیلی کار داشتم...ظرفهارا بلند کردم و به سمت آشپزخانه رفتم...که با صدای داد ارباب مواجهه شدمم...
ظرفا را دوباره روی میز گذاشتم و نزدیک اتاق ارباب شدم ظاهرا کوک هم تو اتاق بود...
گوشمو رو در اتاق گذاشتم و شرو کردم به گوش دادن حرف های ارباب...و جناب کوک...
کوک: ته میگم آروم باششش
تهیونگ: میگم اون عوضی چانگ معامله رو بهم زده کل نقشه هامون خراب شده میفهمی؟
کوک: لطفااا بشین حرف بزنیم...تهیونگگگ چیکار میکنی؟ چرا وسایل اتاق میشکونی... آروم باشش...اون خطرناکه...
دستت زخمی شده ته...خون ریزی شدیدی داره باید ضد عفونی شه باید هر چه زود جلوی خونریزی رو بگیریم....(صب کن به دکتر جیهوپ زنگ بزنم بیاد دستتو ببنده).. زیادی خون ریزی داره...
جیهوپ( دکترعمارت آقای کیم )
میااا : واییی خداا اون تو چ خبره ارباب حالشون خوبه؟ جناب کوک چی میگن خونریزی؟؟؟
من باید برم همه چیو به ا/ت بگم...باید بدونه پدرش معامله رو بهم زده باید بدونه ک پدرش بیخیالش شده...
باید کمکش کنم فرار کنه جناب کیم خیلی عصبانیه حتما ا/ت رو زنده نمیزاره... میترسم بلای سرش بیاره...
تا اتاق ا/ت دیدوم...نزدیک اتاقش شدم و شروع کردم به کوبیدن در... ا/ت...ا/ت کجاییی باید یه چی بهت بگم ا/ت کجاییی باید از اینجا فرار کنی جونت در خطره ا/تتتت توروخدااا پاشو بیا دم در ...
الان وقت خوابه که گرفتی خوابیدی تو ک نمیخوابیدی اصلا از شانس گند منه امروز گرفتی خوابیدی ا/تتتتت
الان ک ا/ت خوابه باید برم کلید اتاق پیدا کنم و ا/ت رو از اینجا ازاد کنم...ولی از کجا بفهمم ارباب کلیدو کجا گذاشتن..؟
بهتره.. اول برم دفتر ارباب و بگردم چون اون بیشتر اوقات اونجاست حتما یه جایی از دفتر میتونم پیداش کنم...
به سمت طبقه بالا دفتر جناب کیم دویدم اگ بلای سر ا/ت میومد خودمو نمیبخشیدم چون من بش قول دادم بودم ک اتفاقی براش نمیافته وارد دفتر شدم شروع کردم به گشتن کل دفتر و زیر رو کردم ولی چیزی پیدا نکردم با گریه گفتم حتما کار ا/ت ساختس و من نمیتونم واسش کاری کنم ....اومدم برم بیرون که کت جناب کوک که تو چوب لباسی اویزون بود به صورتم خورد و رو زمین افتاد ...ایششش الان وقتشه خم شدمو کت و از رو زمین برداشتم که صدای کلید شنیدم...چییی؟ کلید؟
#قاتل_من
ویو/میاا
باید برم میز غذا را از جلو ارباب و جناب کوک جمع کنم...دامنم و یه نمه بالا کشیدم و شروع کردم از پله پایین اومدن...مثل اینکه ارباب غذاشونو تموم کردن...سریع شروع کردم به جمع کردن ظروف غذا و چیدین انها بالای هم دیگ باید زود این میز و جم کنم...و ظرف را بشورم و اتاق خواب ارباب تمیز کنم...خیلی کار داشتم...ظرفهارا بلند کردم و به سمت آشپزخانه رفتم...که با صدای داد ارباب مواجهه شدمم...
ظرفا را دوباره روی میز گذاشتم و نزدیک اتاق ارباب شدم ظاهرا کوک هم تو اتاق بود...
گوشمو رو در اتاق گذاشتم و شرو کردم به گوش دادن حرف های ارباب...و جناب کوک...
کوک: ته میگم آروم باششش
تهیونگ: میگم اون عوضی چانگ معامله رو بهم زده کل نقشه هامون خراب شده میفهمی؟
کوک: لطفااا بشین حرف بزنیم...تهیونگگگ چیکار میکنی؟ چرا وسایل اتاق میشکونی... آروم باشش...اون خطرناکه...
دستت زخمی شده ته...خون ریزی شدیدی داره باید ضد عفونی شه باید هر چه زود جلوی خونریزی رو بگیریم....(صب کن به دکتر جیهوپ زنگ بزنم بیاد دستتو ببنده).. زیادی خون ریزی داره...
جیهوپ( دکترعمارت آقای کیم )
میااا : واییی خداا اون تو چ خبره ارباب حالشون خوبه؟ جناب کوک چی میگن خونریزی؟؟؟
من باید برم همه چیو به ا/ت بگم...باید بدونه پدرش معامله رو بهم زده باید بدونه ک پدرش بیخیالش شده...
باید کمکش کنم فرار کنه جناب کیم خیلی عصبانیه حتما ا/ت رو زنده نمیزاره... میترسم بلای سرش بیاره...
تا اتاق ا/ت دیدوم...نزدیک اتاقش شدم و شروع کردم به کوبیدن در... ا/ت...ا/ت کجاییی باید یه چی بهت بگم ا/ت کجاییی باید از اینجا فرار کنی جونت در خطره ا/تتتت توروخدااا پاشو بیا دم در ...
الان وقت خوابه که گرفتی خوابیدی تو ک نمیخوابیدی اصلا از شانس گند منه امروز گرفتی خوابیدی ا/تتتتت
الان ک ا/ت خوابه باید برم کلید اتاق پیدا کنم و ا/ت رو از اینجا ازاد کنم...ولی از کجا بفهمم ارباب کلیدو کجا گذاشتن..؟
بهتره.. اول برم دفتر ارباب و بگردم چون اون بیشتر اوقات اونجاست حتما یه جایی از دفتر میتونم پیداش کنم...
به سمت طبقه بالا دفتر جناب کیم دویدم اگ بلای سر ا/ت میومد خودمو نمیبخشیدم چون من بش قول دادم بودم ک اتفاقی براش نمیافته وارد دفتر شدم شروع کردم به گشتن کل دفتر و زیر رو کردم ولی چیزی پیدا نکردم با گریه گفتم حتما کار ا/ت ساختس و من نمیتونم واسش کاری کنم ....اومدم برم بیرون که کت جناب کوک که تو چوب لباسی اویزون بود به صورتم خورد و رو زمین افتاد ...ایششش الان وقتشه خم شدمو کت و از رو زمین برداشتم که صدای کلید شنیدم...چییی؟ کلید؟
۵.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲