تو با قلب ویرانه ی من چه کردی

تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی

در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بالِ پروانه ی من چه کردی

ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده با خانه ی من چه کردی؟

جهان من از گریه است خیسِ باران
تو با سَقف کاشانه ی من چه کردی؟



#افشین_یداللهی
دیدگاه ها (۸)

شرح در متن. :-))

زان سوی بهار و زان سوی باران زان سوی درخت و زان سوی جوبار در...

پشت رُل ساعت حدوداً پنج، شاید پنج و نیمداشتم یک عصر بر میگشت...

خسته ام مثل تو از کمرنگی دیدارهازندگی افتاده روی دنده ی تکرا...

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط