دوستی می گفت بچه که بودم یه

دوستی می گفت؛ بچه که بودم، یه
جوجه داشتم. خیلی دوستش داشتم.
یه روز گرفتمش جلو صورتم باهاش
حرف بزنم که یهو نوک زد توی چشمم.
خیلی دردم اومد. تو عالم بچگی کلی
بهش فحش دادم. اما الان میفهمم که
تقصیر اون نبود! تقصیر خودم بود!
هر وقت کسی که شعور و فهم درستی
نداره رو به خودت نزدیک کنی حتما
بهت آسیب میزنه! این یه قانونه...

  
╰═•♥️◍⃟🎼═╯
دیدگاه ها (۱)

خیال بافی نکن، زندگی کن"بهانه نیاور"، انجام بده"تردید نکن"، ...

زندگے سخت نیستزندگے تلخ نیستزندگے همچون نت‌هاے موسیقے بالا و...

قلبی داشته باش که سخت نمی‌شود،خویی که خسته نمی‌کند،و لمسی که...

در صداقت عمقی است که در دریا نیستو در سادگی بلندایی است که د...

سایه های سبز

سفید تر از برق :)(: سیاه تر از خاکستر p6

به نام خدا...پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط