سفید تر از برق :)(: سیاه تر از خاکستر p6
#درخواستی
#فیلیکس
#چند_پارتی
ویو سوفیا =
کلی تقلا کردم تا ولم کنن ...ولی نتونستم ...زورم بهشون نرسید ..منو بردن تو اتاق...ولی جالب اینجاست ...تمام تم اون خونه مشکی و طلایی بود ...اما اتاقی که متو بردن تمش سفید و طلایی بود ...انگار که از قبل برای من اماده شده بود ...عجیبه...یعنی اون واقعا از قبل عاشق من بوده ...واقعا اینطوره ...با داره گولم میزنه تا برده اش بشم ...یا شایدم یه زیر خواب مفتی میخواد...تا مطمئن نشدم نباید بهش اعتماد کنم ...یا بهتره فرار کنم ...ولی هر جور براورد میکنم ...نمیشه فرار کرد هر قدم رو بادیگارد گذاشتن ...سیستم امنیتیش خیلی پیشرفته اس...
روی تخت نستم و سرم بین جفت دستام گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن ...که یهو دربا صدا در اومد ...سرم رو بالا اوردم و با صدای بغضی گفتم...
سوفیا = کیه
اجوما= من اجوما هستم خانم ..میتونم بیام تو
سوفیا = بله //اشک هاشو پاک میکنه//
اجوما= //وارد اتاق میشه و یه دست لباس راحتی برای دختر میاره// اقای لی گفتن اینا رو بپوشید...
سوفیا = میشه بگید خودش بیاد میخوام باهاش حرف بزنم ...
اجوما = بله حتما..
//چند دقیقه بعد فیلیکس وارد اتاق شد//
لیکس = //میاد کنار سوفیا میشینه// از اتاقت خوشت میاد...
سوفیا = میشه ولم کنی برم ..
لیکس = نه
سوفیا = ولی من کلی ارزو دارم ..
لیکس = ارزو هاتو براورده میکنم ...
سوفیا = ولی من نمیخوام با یه مافیا زندگی کنم ...
لیکس = ولی این مافیا میخواد با تو زندگی کنه ...
سوفیا = ولی تو منو به عنوان زیر خواب میخوای ...
لیکس = نه...
سوفیا = چجوری بهت اعتماد کنم ...اعتماد به سادگی به دست نمیاد ..به مرور زمان خودت متوجه میشی...
لیکس= حالا هم این لباس هارو بگیر بخواب ..صبح میبینمت...//پا میشه//
سوفیا = میشه یه خواهشی ازت داشته باشم ...
لیکس = بگو...
سوفیا = وقتی ماسکم رو صورتم نیست ..به صورتم نگاه نکن..
لیکس = چر...
سوفیا = دلیلش رو نپرس ...به موقع میفهمی...
لیکس= باشه ///میره///
یک ماه بعد»»»»»
ویو سوفیا =
یه احساس عجیبی به این مرد دارم ...اگار هم به دلم میشینه و هم یجورایی ازش میترسم ...ولی نمیخوام باهاش باشم ...این مرد جذابه ولی نه برای من ...عشق نباید زوری باشه ...فیلم زیاد دیدم ...ولی ما تو زندگیه واقعی هستیم این یک فیلم نیست ... یه مافیا عشق در نگاه اول حالیش نیست ...مطمئنم یه ریگی به کفشش هست ...اینجا امن نیست ..ولی فعلا برای اینکه بهم اسیب نرسه باید به حرفاش گوش بدم ...
ادامه دارد....
#فیلیکس
#چند_پارتی
ویو سوفیا =
کلی تقلا کردم تا ولم کنن ...ولی نتونستم ...زورم بهشون نرسید ..منو بردن تو اتاق...ولی جالب اینجاست ...تمام تم اون خونه مشکی و طلایی بود ...اما اتاقی که متو بردن تمش سفید و طلایی بود ...انگار که از قبل برای من اماده شده بود ...عجیبه...یعنی اون واقعا از قبل عاشق من بوده ...واقعا اینطوره ...با داره گولم میزنه تا برده اش بشم ...یا شایدم یه زیر خواب مفتی میخواد...تا مطمئن نشدم نباید بهش اعتماد کنم ...یا بهتره فرار کنم ...ولی هر جور براورد میکنم ...نمیشه فرار کرد هر قدم رو بادیگارد گذاشتن ...سیستم امنیتیش خیلی پیشرفته اس...
روی تخت نستم و سرم بین جفت دستام گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن ...که یهو دربا صدا در اومد ...سرم رو بالا اوردم و با صدای بغضی گفتم...
سوفیا = کیه
اجوما= من اجوما هستم خانم ..میتونم بیام تو
سوفیا = بله //اشک هاشو پاک میکنه//
اجوما= //وارد اتاق میشه و یه دست لباس راحتی برای دختر میاره// اقای لی گفتن اینا رو بپوشید...
سوفیا = میشه بگید خودش بیاد میخوام باهاش حرف بزنم ...
اجوما = بله حتما..
//چند دقیقه بعد فیلیکس وارد اتاق شد//
لیکس = //میاد کنار سوفیا میشینه// از اتاقت خوشت میاد...
سوفیا = میشه ولم کنی برم ..
لیکس = نه
سوفیا = ولی من کلی ارزو دارم ..
لیکس = ارزو هاتو براورده میکنم ...
سوفیا = ولی من نمیخوام با یه مافیا زندگی کنم ...
لیکس = ولی این مافیا میخواد با تو زندگی کنه ...
سوفیا = ولی تو منو به عنوان زیر خواب میخوای ...
لیکس = نه...
سوفیا = چجوری بهت اعتماد کنم ...اعتماد به سادگی به دست نمیاد ..به مرور زمان خودت متوجه میشی...
لیکس= حالا هم این لباس هارو بگیر بخواب ..صبح میبینمت...//پا میشه//
سوفیا = میشه یه خواهشی ازت داشته باشم ...
لیکس = بگو...
سوفیا = وقتی ماسکم رو صورتم نیست ..به صورتم نگاه نکن..
لیکس = چر...
سوفیا = دلیلش رو نپرس ...به موقع میفهمی...
لیکس= باشه ///میره///
یک ماه بعد»»»»»
ویو سوفیا =
یه احساس عجیبی به این مرد دارم ...اگار هم به دلم میشینه و هم یجورایی ازش میترسم ...ولی نمیخوام باهاش باشم ...این مرد جذابه ولی نه برای من ...عشق نباید زوری باشه ...فیلم زیاد دیدم ...ولی ما تو زندگیه واقعی هستیم این یک فیلم نیست ... یه مافیا عشق در نگاه اول حالیش نیست ...مطمئنم یه ریگی به کفشش هست ...اینجا امن نیست ..ولی فعلا برای اینکه بهم اسیب نرسه باید به حرفاش گوش بدم ...
ادامه دارد....
- ۲۰.۲k
- ۲۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط