مردی در جزیره ای افتاد که همه ساکنینش زن بودند

مردی در جزیره ای افتاد که همه ساکنینش زن بودند...
زنها تصمیم گرفتند مرد را اعدام کنند...

و پیش از اعدام از او خواستند که آخرین درخواستش را بگوید.
مرد گفت: میخواهم زنی مرا اعدام کند که خود را زشت ترین زن جزیره میبیند.!

مرد تا الان زنده است، مغازه ای باز کرده و خداروشکر اوضاعش روبراهه....
دیدگاه ها (۲)

یکی از فانتزی های ذهن من اینه که مدیر عامل شرکت گلرنگ رو شام...

خخخ....

.

اصل قلیون اینه...بقیش همه سوسول بازیه...

⚠️آیا میدانید مسخ چیست⁉️✅علامه طباطبائی در تعریف مسخ می نویس...

⚠️آیا میدانید مسخ چیست⁉️✅علامه طباطبائی در تعریف مسخ می نویس...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط