یکبارهم حسادت رو از نگاه یه مَــرد بخون
یکبارهم حسادت رو از نگاه یه #مَــرد بخون
.
#آدم وقتی یه چیزی و از دست می ده
هر روز نمی شینه براش گریه کنه ... هر شب هر شب #آبغوره نمی گیره !
یهو چشماشو باز می کنه و میبینه سه سال گذشته ...
شاید کمتر ... شاید بیشتر !
وقتی از دستش دادی نمی تونی همه ی مسیر و با بغض راه بری ، نمی تونی بگی چون تو نداریش کسی ام نداشته باشتش !
اما می دونی ؟! خیلی سخته
من الان درد دارم
تا #مغزاستخونم درد داره ،
کی درد نداشتن منو باور می کنه ؟! کی می فهمه کجای #زمستون از دستت دادم ؟
لعنت به همه ی کسایی که می پرسن کی رو دوست داری !
این سوال لعنتی همه ی وجودمو می سوزونه
یادم میاره سال هاست ندارمت
ندارمت و هنوز نمی تونم از یاد ببرم لحظه لحظه ی دوست داشتنم رو ...
کی می گه من حسود نیستم ؟ چطور باید بشنوم داره برات
می میره و بغض خفم نکنه ؟
کی گفته که اونقدر قوی ام که #کادوشو با لبخند و ذوق بگیری و من طاقت بیارم ؟
کی گفته که علم باید اونقدر پیشرفت کنه که من بتونم تارهای که کم کم سفید می کنی و ببینم و همه ی وجودم ضعف نره ؟
چرا تموم نمی شی ؟
مگه از دستت ندادم ؟ پس برو ...
پس تموم شو
من #جوونم ! من هنوز وقت دارم
من باید #ازدواج کنم ... تموم شو
من یه حسودِ کم طاقتم
یه #حسود کم طاقت که امشب برای همه این سال ها
برای همون چند تار سفیدت
برای جا افتادگی صورتت
برای قربون صدقه های یک لعنتی ...
بغض کرد
#اشک ریخت
دوباره عاشق شد ...
باز هم از دستت داد
برای من زمستون و تابستون فرقی نمی کنه !
من تو جاده ی زندگی
هر روز درد از دست دادنت رو می بلعم ... .
.
.
#آدم وقتی یه چیزی و از دست می ده
هر روز نمی شینه براش گریه کنه ... هر شب هر شب #آبغوره نمی گیره !
یهو چشماشو باز می کنه و میبینه سه سال گذشته ...
شاید کمتر ... شاید بیشتر !
وقتی از دستش دادی نمی تونی همه ی مسیر و با بغض راه بری ، نمی تونی بگی چون تو نداریش کسی ام نداشته باشتش !
اما می دونی ؟! خیلی سخته
من الان درد دارم
تا #مغزاستخونم درد داره ،
کی درد نداشتن منو باور می کنه ؟! کی می فهمه کجای #زمستون از دستت دادم ؟
لعنت به همه ی کسایی که می پرسن کی رو دوست داری !
این سوال لعنتی همه ی وجودمو می سوزونه
یادم میاره سال هاست ندارمت
ندارمت و هنوز نمی تونم از یاد ببرم لحظه لحظه ی دوست داشتنم رو ...
کی می گه من حسود نیستم ؟ چطور باید بشنوم داره برات
می میره و بغض خفم نکنه ؟
کی گفته که اونقدر قوی ام که #کادوشو با لبخند و ذوق بگیری و من طاقت بیارم ؟
کی گفته که علم باید اونقدر پیشرفت کنه که من بتونم تارهای که کم کم سفید می کنی و ببینم و همه ی وجودم ضعف نره ؟
چرا تموم نمی شی ؟
مگه از دستت ندادم ؟ پس برو ...
پس تموم شو
من #جوونم ! من هنوز وقت دارم
من باید #ازدواج کنم ... تموم شو
من یه حسودِ کم طاقتم
یه #حسود کم طاقت که امشب برای همه این سال ها
برای همون چند تار سفیدت
برای جا افتادگی صورتت
برای قربون صدقه های یک لعنتی ...
بغض کرد
#اشک ریخت
دوباره عاشق شد ...
باز هم از دستت داد
برای من زمستون و تابستون فرقی نمی کنه !
من تو جاده ی زندگی
هر روز درد از دست دادنت رو می بلعم ... .
.
۵.۸k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.