-:قراره من از دانشگاه برم لیسا....
-:قراره من از دانشگاه برم لیسا....
+:سوجین این شوخیت اصلن بامزه نبود
-:واقعا میگم ،شوخی نیس
+:تو چی داری میگی سوجین عقلتو از دس دادی
-:چیکار کنم مجبورم
+:نه نه این ی کابوسا و ما توشیم..
-:کاش ی کابوس بود
+:سوجین این چ کاریه میخوای تنهام بزاری،من بجز ت کیو دارم
-:حدقل کوک هس
+:آره هس ولی هیچ هیچ نمیتونه جاتو بگیره بیا بغلممم
-:چشم
+:چی باعث شد برییی
-:بخاطر اینکه کار بابامو دادن ب ی شهر دیگ بخاطر اون...
+:فداتت شم سوجین ما خونه داریم ت بمون ت نرووو
-:از دستم کاری بر نمیاد😢
+:شرو کردم به گریه کردن
-:بس کن لیسا نباید گریه کنی ت باید قوی باشی
+:میدونی کسی نمیتونه جلومو بگیره
-:لیسا کوک داره زنگ میزنه بیا ببین چی میگه برات
×:الو سلام لیسا،کجایی بیام بردارمت
+:سلم،ن نیازی نیس من فعلا برم
×:چرا ناراحتی لیسا،چیزی شده
+:بعدا حرف میزنیم الان حوصله ندارم
-:لیسام بریم خونه حالت اصلا خوب دیده نمیشه
+:موافقم بیا بریم
-:(خودم خیلی ناراحت بودم)
+:حالا کجا میرین؟
-:سءول
+:هعی
-:نترس زود زود میام
+:هعی کجا
-:اینو نگو ت بهترینمی میام
+:باز زدم زیر گریه
رسیدیم به خونه کمی با سوجین حرف زدم و تو بغلش خوابم برده بود،پاشودم دیدم رفته بش زنگ زدم گوشیش خاموش بود،رفته بود... برام ی نامه روی میز گذاشته بود
اونو خوندم بعگدش کل شبو گریه کردم چطور میتونستم گریه نکنم یه تیکه از وجودم از من دور شده بود😔✨
پارت هفتم
#وانشات
#بلک_پینک
#سناریو
+:سوجین این شوخیت اصلن بامزه نبود
-:واقعا میگم ،شوخی نیس
+:تو چی داری میگی سوجین عقلتو از دس دادی
-:چیکار کنم مجبورم
+:نه نه این ی کابوسا و ما توشیم..
-:کاش ی کابوس بود
+:سوجین این چ کاریه میخوای تنهام بزاری،من بجز ت کیو دارم
-:حدقل کوک هس
+:آره هس ولی هیچ هیچ نمیتونه جاتو بگیره بیا بغلممم
-:چشم
+:چی باعث شد برییی
-:بخاطر اینکه کار بابامو دادن ب ی شهر دیگ بخاطر اون...
+:فداتت شم سوجین ما خونه داریم ت بمون ت نرووو
-:از دستم کاری بر نمیاد😢
+:شرو کردم به گریه کردن
-:بس کن لیسا نباید گریه کنی ت باید قوی باشی
+:میدونی کسی نمیتونه جلومو بگیره
-:لیسا کوک داره زنگ میزنه بیا ببین چی میگه برات
×:الو سلام لیسا،کجایی بیام بردارمت
+:سلم،ن نیازی نیس من فعلا برم
×:چرا ناراحتی لیسا،چیزی شده
+:بعدا حرف میزنیم الان حوصله ندارم
-:لیسام بریم خونه حالت اصلا خوب دیده نمیشه
+:موافقم بیا بریم
-:(خودم خیلی ناراحت بودم)
+:حالا کجا میرین؟
-:سءول
+:هعی
-:نترس زود زود میام
+:هعی کجا
-:اینو نگو ت بهترینمی میام
+:باز زدم زیر گریه
رسیدیم به خونه کمی با سوجین حرف زدم و تو بغلش خوابم برده بود،پاشودم دیدم رفته بش زنگ زدم گوشیش خاموش بود،رفته بود... برام ی نامه روی میز گذاشته بود
اونو خوندم بعگدش کل شبو گریه کردم چطور میتونستم گریه نکنم یه تیکه از وجودم از من دور شده بود😔✨
پارت هفتم
#وانشات
#بلک_پینک
#سناریو
۵.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.