پارتشانزدهم

#پارت_شانزدهم
رها:اتاقش خیلی قشنگ بود همینجوری که داشتم اتاقشو نگاه میکردم یهو هولم داد رو تخت خودشم امد روم خیلی ترسیده بودم بهش گفتم طاها میشه بری کنار
طاها:نچ
رها:اگه نری کنا داد میزنم فریال و شکیب بیان
طاها:شما هیچ غلطی نمیکنی عزیزم
رها:چرا میکنم حالام از روم پاشو دیدم پا نمیشه امدم داد بزنم که لب🚫اشو گذاشت رو لب🚫ام و صدامو خفه کرد با دستام به سینش مشت میزدم تا بره کنار ولی فایده ای نداشت اون زورش از من بیشتر بود بعد که لباشو از رو لبام برداشت رفت سمت گردنم به من گفت
طاها: دیدی نمیتونی کاری کنی خانوم کوچولو
حالام بگیر بخواب منم برم حموم
رها:وقتی دیدم طاها رفت منم سریع پاشدم و رفتم سمت کمد و یه شلوار پوشیدم امدم رو تختم دراز کشیدم و رفتم سمت گوشیم بعد چند دقیقه که دیدم صدای آب قطع شد گوشی رو گذاشتم کنار و رفتم گوشه ی تخت خودمو به خواب زدم که طاها امد و رفت سمت کمد لباس و لباساشد پوشید و امد رو تخت دراز کشید
که یهو ...
لایک❤کامنت✉فراموش نشه😘😘😍😍
دیدگاه ها (۱۳)

#پارت_هفدهمطاها:از حموم در امدملباسامو پوشیدم و رفتم رو تخت ...

#پارت_هجدهم رها:یه لحظه طاها عصبی شد و از روی تخت بلند شد و ...

#پارت_پانزدهمفریال: داشتم موهای رها رو نوازش میکردم که یهو ش...

دیویست تایی شدنمون مبارک😘😘به امید سیصد تایی شدن😍😍

چرا حرف منو باور نمیکنی

فرار من

مست خون ( پارت ۱۹ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط