آنقدر دوستت دارم که

آنقدر دوستت دارم که
 یادم نمی آید از کجا شروع شد!
داستان ما نه شروع دارد و نه پایان !
تو یکهو پایت را
همان جایی گذاشتی که باید میگذاشتی!!
دیگر هم از من نپرس تا کی دوستم داری؟!
مگر میشود جلوی راه اوقیانوس ها را بست!!
مگر میشود جلوی خورشید
 چیزی قرار داد که دیگر نتابد!!!
برای دوست داشتن های من
هیچ پایانی وجود ندارد!
 اگر تو نباشی و حتی اگر تو نخواهی!
این نویسنده داستان خودش را مینویسد!!
دیدگاه ها (۱)

از بدترین درد هایی که میتوان تجربه کرد..شاید "دلتنگی" باشد!ی...

خیابانهای تنهایی دلی ولگرد می خواهد!و آوازم بدون تو سکوتی سر...

بلاتڪلیفم این روزا،،مریض احوالو داغونم یہ وقتا زیر چتر تو ،،...

یک جمعه ی زیبا و من و ناز نگاهتبنشین وبخوان شعرشوم محوِصدا...

آن قدر دوستت دارم ...که یادم نمی آید از کجا شروع شد...داستان...

آنقدر دوستتـــ‌دارم ڪہ یادم نمی آید از ڪجا شروع شدداستان ما ...

♥️🍃آنقدر دوستت دارم که یادم نمی آید از کجا شروع شد!داستان ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط