درون من کسی از عشق باز تب کرده
درون من ، کسی از عشق ، باز تب کرده
و قول داده که این ، بارِ آخرش باشد ،
شبیه بچه ی تنهای پرورشگاهی ؛
بغل گرفته کسی را ، که مادرش باشد ...
بغل گرفته کسی را ، کسی که از او نیست
و چنگ می زند از غم ، به دامنِ انکار ،
گرفته پای کسی را ، و سخت می گرید
نشسته گوشه ی قلبم ، هزار من آوار ...
نشسته گوشه ی قلبم ، یتیمِ تنهایی ؛
که بی پناهِ پدر ، شانه هاش می لرزد ،
کسی نخواسته او را ، به حکمِ فرزندی
شکسته در دلِ خویش و صداش می لرزد
غمی ست گوشه ی قلبم ، دوباره پاییز است ؟
دوباره طفل یتیمی که بی بغل مانده !
خدا کند که بغل ها ، به بی بغل برسد
به آنکه بغض ْفروخورده ، شعر می خوانده ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
و قول داده که این ، بارِ آخرش باشد ،
شبیه بچه ی تنهای پرورشگاهی ؛
بغل گرفته کسی را ، که مادرش باشد ...
بغل گرفته کسی را ، کسی که از او نیست
و چنگ می زند از غم ، به دامنِ انکار ،
گرفته پای کسی را ، و سخت می گرید
نشسته گوشه ی قلبم ، هزار من آوار ...
نشسته گوشه ی قلبم ، یتیمِ تنهایی ؛
که بی پناهِ پدر ، شانه هاش می لرزد ،
کسی نخواسته او را ، به حکمِ فرزندی
شکسته در دلِ خویش و صداش می لرزد
غمی ست گوشه ی قلبم ، دوباره پاییز است ؟
دوباره طفل یتیمی که بی بغل مانده !
خدا کند که بغل ها ، به بی بغل برسد
به آنکه بغض ْفروخورده ، شعر می خوانده ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
- ۱.۱k
- ۱۰ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط