خانه های قدیمی ته بن بست


خانه های قدیمی ته بن بست...
با آن درها و معماری عجیب و غریبشان...
با آن" و ان یکاد" فیروزه ایی بالای درشان که روز به روز کم رنگ و کم رنگ تر شده
هزار و یک داستان پشت سرشان دارند...
از کنار این خانه ها که رد میشوی..ناخوآگاه می ایستی
انگار صدایی از درون خانه می آید....
خانه ی های قدیمی...
هنوزهم بوی زندگی می دهند..هنوز هم که واردشان میشوی
حوض آبی وسط حیاط که شب یلدا پر از هندوانه و انار میشد را میتوانی تجسم کنی...
هنوز هم از اتاق گوشه ی حیاط ک حکم آشپزخانه را داشت بوی قورمه سبزی چرب و چیلی مادر را حس میکنی
یا گوشه ی سیمانی حیاط که بچه ها با زغال خانه بازی کشیده اند برای لی لی ....
یا آن اتاق های تودر تو....که همه از حال هم باخبر بودند
طناب های پر از رخت و لباس که از این سر تا آن سرحیاط کشیده شده اند...
و هربار داد خواهر بزرگتر از این همه کار در می آمد
یا جعبه ی چوبی که پدر برای پسرها کلی شمشیر و تفنگ دست ساز درست کرده بود
یا بساط پدر بزرگ کنار سماور وقتی که پیپ میکشید...
و صدای ارام مادربزرگ...موقع ذکر گفتنش
یا صدای کلون و کوبه روی در خانه که معلوم بود باید چادر به سر کنیم یا با همان لباس های خانگی به پیشواز مهمانان برویم ....
یا ایوان جلوی خانه که همیشه خلوتگاه پدر و مادر بود...
میدانید...
خانه های قدیمی داستانشان از بقیه جداست...
آن ها تنها جایی هستند که میشود اندکی زندگی کردن را تجسم کرد....

سعیده_جهانی
دیدگاه ها (۴)

متن عاشقانه 👎 ‌‌می گفت، هر آدمی برای خودش فصل پنجمی داره که ...

متن عاشقانه 👎 ‌‌همه ی آدم ها یک روزی یک جایییکی را دوست خواه...

درون من ، کسی از عشق ، باز تب کردهو قول داده که این ، بارِ آ...

بدترین حال ممکن وسط بودنه‏یه جایی که نه خوبی و نه بد‏یه چیزی...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط