تنها بودن آنقدرها هم بد نیست

تنها بودن آنقدرها هم بد نیست؛
فرصت می­کنی کمی با خودت خلوت کنی،
از خودت بپرسی خوابت می­آید یا نه.

خودت را به تخت بری
و به خواب بزنی

صبح کمی زودتر از خودت بیدار شوی
و برای خودت چای دم کنی،
خودت را دعوت کنی سر میز
و یک لقمه بزرگ کره و عسل برای خودت بگیری.
شاید حتی وقت کنی کفش­های خودت را جلوی پایت جفت کنی
و پشت پنجره بایستی
و برای خودت دست تکان بدهی،
تمام خانه را مرتب کنی که وقتی برگشتی از خودت استقبال کنی،

اما اگر هوا تاریک شد و خودت برنگشتی؟!
باید به تمام آشناها زنگ بزنی
و سراغ خودت را بگیری.
گاهی هم باید کمی نگران خودت بشوی.
#سمانه_سوادی
دیدگاه ها (۳)

از وقتی به یاد دارم انتخاب درست را بلد نبودمیعنی اینطور بگوی...

مامان ها وقتی یکدفعه در اتاق بچه هایشان را باز میکنند و یک ل...

یک روز آرزو کردم زودتر بزرگ شوم، که کفش هایم پاشنه های بلند ...

چه خوب است آدما،چه خوب است آدما،یک نفر رو هر روز دوست داشته ...

سناریو

My angel (part5)نفهمیدی چیشد که مرد ازت جدا شد و با خوردن مش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط