(H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P²²
پارت 22
ا. ت: فردا نوبت مسابقه بعدیه.
اگه فردا نبرم دیگه نمیتونم برگردم خونه چون مامان قطعا...
شام از قبل رو تختم بود...
اوووف. هر شب و روز یک غذای جدید.
کورن داگ با سس پنیری بود.
ا. ت: اوووم
پرش زمانی به اخرین بازی ساعت 2
ا. ت ویو
تونستم از شر بازی های قبلی خلاص شم و دووم بیارم.
(کار اسونی نیس)
فقط من و نقاب روباه و نقاب عقاب موندیم...
امشب نوبت بازی ممنوعس که هیچ کس نمیدونه چه جور بازییه...
از اسمش مشخصه...
بازیه خطرناکیه... ( ترس)
لباسی انتخاب کردم و نقابمو زدم و به سمت در رفتم تو راهرو بودم.
که گارسون صدام کرد.
برگشتم و دسته گل رز مشکی توی دستش رو بهم داد.
قطرش 1متر میشد.
گارسون: خانم این گل برای شماست
ا. ت: از طرف کی؟
گارسون: اطلاعی ندارم...( و رفت)
ا. ت: ینی چی؟
یکم بین گل برگا رو گشتم که کارتی پیدا کردم.
کارت: تو حیاط منتظرتم... ♡
ا. ت: ودف؟!
رفتم سمت اسانسور و در باز شد.
ا. ت: واااای این تو جا نمیشه...
از پله ها 8 طبقه رو رفتم پایین...
ا. ت به سمت پله های سالن اصلی میرفت که جئونو دید .
با نقاب طلایی خیلی خوشگل تر میشد...(:
بهم نگاه های عصبی میکرد دویدم سمت در حیاط.
کمی راه رفتم که نقاب عقاب رو دیدم.
نقاب عقاب: گرگ( داد)
ا. ت: دلیل این کارا چیه؟
نقاب عقاب ا. ت رو از کمر به خودش چسبوند و لباش رو سطحی بوسید.
نقاب عقاب: عاشقتم...
ا. ت از خودش جداش کرد و یک سیلی به صورت نقاب عقاب زد.
ا. ت: تو حتی اسم منم نمیدونی... فکر نکن اجازه داری فقط به خاطر یک رقص همه رو مال خودت کنی... ازم دور شو...( گل رو داد دستش و رفت سالن اصلی)
ا. ت از اتفاقی که براش افتاده بود شکه نبود.
چون اون اولین نفری نبود که جذب ا. ت میشد.
هنوز هم نگاه های جئون و رو خودش احساس میکرد ولی اهمیت نداد.
میزبان : از این طرف لطفا...
ما سه نفر به سمت اتاقی که میزبان گفت میرفتیم
این دفعه دو تا نگاه رو خودم احساس کردم...
فاک..
دری رو باز کرد که یک سالن خیلی بزرگ تر بود.
میزبان: خب..
الان نوبت بازی ممنوعس
پارچه روی میز رو کنار کشید و سلاح های سرد و گرم رو نشون داد.
میزبان : این بازی فقط دو برنده داره و اونها هم میتونن هر کدوم از شما باشن...
ا. ت: ( ترسیدههههه )
میزبان: شما فقط یک ساعت وقت دارین تا یکی از افراد با این سلاح ها زخمی و کشته بشه.
از روی مانیتور رو به روتون شمارش معکوس بلا فاصله بعد از اینکه در بسته بشه شروع میشه.
ببینم چه میکنین.
جئون و نقاب عقاب بهم نگاه کردن..
نگاه هایی سنگین تر از قبلا. ..
هم میترسیدم هم تردید داشتم که چجوری دفاع کنم از خودم در حین حمله...
در بسته شد که جئون و نقاب عقاب کتاشونو در اوردن و کراواتشونو شل کردن و به سمت میز رفتن.
منم فقط بهشون نگاه میکردم.
جئون: تو نمیخای چیزی بگی؟!
نقاب عقاب: فقط میتونم بگم قبرتو کجا بکنم؟
جئون: کنار قبر خودت...
هر دو تا شون شروع کردن به حمله به هم و خون و خونریزی .
ویو ات
بعد از 15 دقیقه نقاب عقاب میخاست که چاقویی رو به بدنم بزنه که کوک دستشو پیچوند و خورد به پشت کتف جئون و خون اومد.
دیگه خون جلوی چشمامو گرفت
بعد از با خاک یکسان کردن نقاب عقاب
به سمت جئون برگشتم...
بدنش خیلی حجیم بود و خون ازش میچکید.
ا. ت: بلند شو...
کوک: سکوت
ا. ت: بهت گفتم بلند شو اگه چیزیت بشه خودمو نمیبخشم...( داد)
کوک: بلند شد و به سمت در رفت...
در باز شد و جلو تر از من میرفت که بهش نرسم.
ا. ت: جئون صبر کن... باید ترمیم شی وگرنه عفونت میکنه زخمت.
با توأم( داد)
کوک وارد اسانسور شد و...
#Next_person_is_not_needed
#jung_kook_we_love_you
#کنسرت_bts_درایران
https://www.karzar.net/51026
ا. ت: فردا نوبت مسابقه بعدیه.
اگه فردا نبرم دیگه نمیتونم برگردم خونه چون مامان قطعا...
شام از قبل رو تختم بود...
اوووف. هر شب و روز یک غذای جدید.
کورن داگ با سس پنیری بود.
ا. ت: اوووم
پرش زمانی به اخرین بازی ساعت 2
ا. ت ویو
تونستم از شر بازی های قبلی خلاص شم و دووم بیارم.
(کار اسونی نیس)
فقط من و نقاب روباه و نقاب عقاب موندیم...
امشب نوبت بازی ممنوعس که هیچ کس نمیدونه چه جور بازییه...
از اسمش مشخصه...
بازیه خطرناکیه... ( ترس)
لباسی انتخاب کردم و نقابمو زدم و به سمت در رفتم تو راهرو بودم.
که گارسون صدام کرد.
برگشتم و دسته گل رز مشکی توی دستش رو بهم داد.
قطرش 1متر میشد.
گارسون: خانم این گل برای شماست
ا. ت: از طرف کی؟
گارسون: اطلاعی ندارم...( و رفت)
ا. ت: ینی چی؟
یکم بین گل برگا رو گشتم که کارتی پیدا کردم.
کارت: تو حیاط منتظرتم... ♡
ا. ت: ودف؟!
رفتم سمت اسانسور و در باز شد.
ا. ت: واااای این تو جا نمیشه...
از پله ها 8 طبقه رو رفتم پایین...
ا. ت به سمت پله های سالن اصلی میرفت که جئونو دید .
با نقاب طلایی خیلی خوشگل تر میشد...(:
بهم نگاه های عصبی میکرد دویدم سمت در حیاط.
کمی راه رفتم که نقاب عقاب رو دیدم.
نقاب عقاب: گرگ( داد)
ا. ت: دلیل این کارا چیه؟
نقاب عقاب ا. ت رو از کمر به خودش چسبوند و لباش رو سطحی بوسید.
نقاب عقاب: عاشقتم...
ا. ت از خودش جداش کرد و یک سیلی به صورت نقاب عقاب زد.
ا. ت: تو حتی اسم منم نمیدونی... فکر نکن اجازه داری فقط به خاطر یک رقص همه رو مال خودت کنی... ازم دور شو...( گل رو داد دستش و رفت سالن اصلی)
ا. ت از اتفاقی که براش افتاده بود شکه نبود.
چون اون اولین نفری نبود که جذب ا. ت میشد.
هنوز هم نگاه های جئون و رو خودش احساس میکرد ولی اهمیت نداد.
میزبان : از این طرف لطفا...
ما سه نفر به سمت اتاقی که میزبان گفت میرفتیم
این دفعه دو تا نگاه رو خودم احساس کردم...
فاک..
دری رو باز کرد که یک سالن خیلی بزرگ تر بود.
میزبان: خب..
الان نوبت بازی ممنوعس
پارچه روی میز رو کنار کشید و سلاح های سرد و گرم رو نشون داد.
میزبان : این بازی فقط دو برنده داره و اونها هم میتونن هر کدوم از شما باشن...
ا. ت: ( ترسیدههههه )
میزبان: شما فقط یک ساعت وقت دارین تا یکی از افراد با این سلاح ها زخمی و کشته بشه.
از روی مانیتور رو به روتون شمارش معکوس بلا فاصله بعد از اینکه در بسته بشه شروع میشه.
ببینم چه میکنین.
جئون و نقاب عقاب بهم نگاه کردن..
نگاه هایی سنگین تر از قبلا. ..
هم میترسیدم هم تردید داشتم که چجوری دفاع کنم از خودم در حین حمله...
در بسته شد که جئون و نقاب عقاب کتاشونو در اوردن و کراواتشونو شل کردن و به سمت میز رفتن.
منم فقط بهشون نگاه میکردم.
جئون: تو نمیخای چیزی بگی؟!
نقاب عقاب: فقط میتونم بگم قبرتو کجا بکنم؟
جئون: کنار قبر خودت...
هر دو تا شون شروع کردن به حمله به هم و خون و خونریزی .
ویو ات
بعد از 15 دقیقه نقاب عقاب میخاست که چاقویی رو به بدنم بزنه که کوک دستشو پیچوند و خورد به پشت کتف جئون و خون اومد.
دیگه خون جلوی چشمامو گرفت
بعد از با خاک یکسان کردن نقاب عقاب
به سمت جئون برگشتم...
بدنش خیلی حجیم بود و خون ازش میچکید.
ا. ت: بلند شو...
کوک: سکوت
ا. ت: بهت گفتم بلند شو اگه چیزیت بشه خودمو نمیبخشم...( داد)
کوک: بلند شد و به سمت در رفت...
در باز شد و جلو تر از من میرفت که بهش نرسم.
ا. ت: جئون صبر کن... باید ترمیم شی وگرنه عفونت میکنه زخمت.
با توأم( داد)
کوک وارد اسانسور شد و...
#Next_person_is_not_needed
#jung_kook_we_love_you
#کنسرت_bts_درایران
https://www.karzar.net/51026
۱۲.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.