H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P²⁰)
پارت 20
ا. ت : نه صبر کن فرار نکن
که وقتی به در رسید دیگه جئون نبود.
ا. ت: چشماش... ( قطره ای اشک)
کارامو کردم و با اشک ریختن خوابم برد .
فردا ساعت 11
ویو ا. ت
امشب ساعت 12بازی پوکره و من هنوز اماده نیستم.
باید لباسم رو انتخاب کنم و ...
پرش زمانی ساعت 11
دوش سی مینی گرفتم لباسی رو برای امشب انتخاب کردم و پوشیدم خوشگل بود... :)
باید امشب فقط روی چشما زوم کنم و دقت رو بیشتر کنم مخصوصا روی چشمای... جئون
میکاپم رو تموم کردم نوبت موهام بود.
کارام تموم شد و با خودم تو اینه قدی نگاه کردم...
ا. ت: نات بد :) ( یاد کارن افتاده) نقابم رو گره زدم و
به درب اسانسور رسیدم در باز شد که دو مرد تو اسانسور بودن.
بله... بازم همون
اون یکیو نمیشناختم
بینشون وایستادم و منتظر بودیم در بسته شه
پسره: ددی نمیخای بیبی؟
کوک با شنیدن این جمله دستشو دور کمر ا. ت حلقه کرد و روشو به پسره کرد پسره هم ترسید ولی به روی خودش نیاور و طبقه 7 رفت بیرون.
ا. ت: ممنونم.
کوک : فقط برای حفاظت ازت بود...
از اسانسور خارج شدیم و رفتیم سالن اصلی
دور میز نشستیم
لیدر : خوش اومدید، از این بازی فقط شش نفر برنده به بازی بعدی سعود میکنن.
بازی شروع شد اینا حرفه ای تر بودن ولی نه به اندازه من
جئون کل این مدت بهم خیره شده بود...
دلیلی نداشت و نمیدونم چرا...
17 مین بعد
ا. ت به صندلی تکیه داد و گردنش رو به پشت صندلی کشوند .
ا. ت : تموم شد( اروم)
نوبت بازی جئون با بقیه شد
منم تموم این مدت به چهرش خیره شدم و تو دلم تشویقش میکردم.
17 دقیقه بعد
کوک: هممم ...
تموم شد ( اروم)
لیدر: تبریک میگم 6وینر های این گیم :
نقاب روباه.نقاب ببر. نقاب شیر. نقاب عقاب. نقاب گرگ. نقاب اهو .
#Next_person_is_not_needed
#jung_kook_we_love_you
ا. ت : نه صبر کن فرار نکن
که وقتی به در رسید دیگه جئون نبود.
ا. ت: چشماش... ( قطره ای اشک)
کارامو کردم و با اشک ریختن خوابم برد .
فردا ساعت 11
ویو ا. ت
امشب ساعت 12بازی پوکره و من هنوز اماده نیستم.
باید لباسم رو انتخاب کنم و ...
پرش زمانی ساعت 11
دوش سی مینی گرفتم لباسی رو برای امشب انتخاب کردم و پوشیدم خوشگل بود... :)
باید امشب فقط روی چشما زوم کنم و دقت رو بیشتر کنم مخصوصا روی چشمای... جئون
میکاپم رو تموم کردم نوبت موهام بود.
کارام تموم شد و با خودم تو اینه قدی نگاه کردم...
ا. ت: نات بد :) ( یاد کارن افتاده) نقابم رو گره زدم و
به درب اسانسور رسیدم در باز شد که دو مرد تو اسانسور بودن.
بله... بازم همون
اون یکیو نمیشناختم
بینشون وایستادم و منتظر بودیم در بسته شه
پسره: ددی نمیخای بیبی؟
کوک با شنیدن این جمله دستشو دور کمر ا. ت حلقه کرد و روشو به پسره کرد پسره هم ترسید ولی به روی خودش نیاور و طبقه 7 رفت بیرون.
ا. ت: ممنونم.
کوک : فقط برای حفاظت ازت بود...
از اسانسور خارج شدیم و رفتیم سالن اصلی
دور میز نشستیم
لیدر : خوش اومدید، از این بازی فقط شش نفر برنده به بازی بعدی سعود میکنن.
بازی شروع شد اینا حرفه ای تر بودن ولی نه به اندازه من
جئون کل این مدت بهم خیره شده بود...
دلیلی نداشت و نمیدونم چرا...
17 مین بعد
ا. ت به صندلی تکیه داد و گردنش رو به پشت صندلی کشوند .
ا. ت : تموم شد( اروم)
نوبت بازی جئون با بقیه شد
منم تموم این مدت به چهرش خیره شدم و تو دلم تشویقش میکردم.
17 دقیقه بعد
کوک: هممم ...
تموم شد ( اروم)
لیدر: تبریک میگم 6وینر های این گیم :
نقاب روباه.نقاب ببر. نقاب شیر. نقاب عقاب. نقاب گرگ. نقاب اهو .
#Next_person_is_not_needed
#jung_kook_we_love_you
۱۴.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.