ازدواج سوری پارت 58
ازدواج سوری پارت 58
*بعد از تمرین و اینا*
پی دی نیم ـ عالی بود، تهیونگ میسه چند لحظه بیای اتاقم
ته ـ باشه الان میام
ـ...
ته ـ عشقم زود برمیگردم
ـ باشه
ویو تهیونگ
پشت سر پی دی نیم راه افتادم که بردم به یه سالن
ـ مگه نگفتی اتاقم؟
پی دی نیم ـ راستش ادیتور گفت که یه چیز کوچیک باید از تو باشه
ـ خب؟
پی دی نیم ـ پی بشین رو اون صندلی
ـ باشه
رفتم نشستم رو صندلی که عکاس روبه روم نشست
ـ یه حس عجیبی دارم
پی دی نیم ـ چجور حسی؟
ـ خیلی وقته که رو این صندلی ننشسته بودم و اینکه همیشه کنار پسرا بودم
پی دی نیم ـ درکت میکنم، حتی دخترت هم قراره اینجا بشینه
ـ واقعا؟
پی دی نیم ـ اوهوم
+خب، اماده اید؟
ـ بله امادم
ـــ فلش بک به زمان کنسرت و بعداز چندتا اجراها و اجرای دو گروه ــــ
ــــــــ در حال اجرای اهنگ "Just One Day" ـــــــ
ویو ات
گردنم یخ کرده بود برا همین موهامو باز کردم که...
همه ی پسرا از رو سن اومدن پایین که تهیونگ اومد سمتم دستمو گرفت و از توری که از اعضا محافظت میکرد بردم اونور و ما دخترا رو بردن رو سن از اون بالا همه چی معلوم بود
ـ این همه فنن...
*پایان اهنگ *
اهنگ تموم شد و ما دخترا هم خودمونو به فن ها معرفی کردیم
نامی ـ نباید بگم اما مجبورم
فن ها ـ *جیغ*
نامی ـ باید بریم برای اهنگ بعدی اماده بشیم
یهو همه چراغا خاموش شد چشمام جای رو نمیدید که از مشت سرم به نور دیدم
رومو برگندون دم که با یه فیلم مواجه شدم
*بعد از تمرین و اینا*
پی دی نیم ـ عالی بود، تهیونگ میسه چند لحظه بیای اتاقم
ته ـ باشه الان میام
ـ...
ته ـ عشقم زود برمیگردم
ـ باشه
ویو تهیونگ
پشت سر پی دی نیم راه افتادم که بردم به یه سالن
ـ مگه نگفتی اتاقم؟
پی دی نیم ـ راستش ادیتور گفت که یه چیز کوچیک باید از تو باشه
ـ خب؟
پی دی نیم ـ پی بشین رو اون صندلی
ـ باشه
رفتم نشستم رو صندلی که عکاس روبه روم نشست
ـ یه حس عجیبی دارم
پی دی نیم ـ چجور حسی؟
ـ خیلی وقته که رو این صندلی ننشسته بودم و اینکه همیشه کنار پسرا بودم
پی دی نیم ـ درکت میکنم، حتی دخترت هم قراره اینجا بشینه
ـ واقعا؟
پی دی نیم ـ اوهوم
+خب، اماده اید؟
ـ بله امادم
ـــ فلش بک به زمان کنسرت و بعداز چندتا اجراها و اجرای دو گروه ــــ
ــــــــ در حال اجرای اهنگ "Just One Day" ـــــــ
ویو ات
گردنم یخ کرده بود برا همین موهامو باز کردم که...
همه ی پسرا از رو سن اومدن پایین که تهیونگ اومد سمتم دستمو گرفت و از توری که از اعضا محافظت میکرد بردم اونور و ما دخترا رو بردن رو سن از اون بالا همه چی معلوم بود
ـ این همه فنن...
*پایان اهنگ *
اهنگ تموم شد و ما دخترا هم خودمونو به فن ها معرفی کردیم
نامی ـ نباید بگم اما مجبورم
فن ها ـ *جیغ*
نامی ـ باید بریم برای اهنگ بعدی اماده بشیم
یهو همه چراغا خاموش شد چشمام جای رو نمیدید که از مشت سرم به نور دیدم
رومو برگندون دم که با یه فیلم مواجه شدم
۵.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.