ازدواج سوری پارت 59( حتما باهاش اهنگ I love you از بیلی ا
ازدواج سوری پارت 59( حتما باهاش اهنگ I love you از بیلی ایلیش رو گوش کنین)
ویو نویسنده
اولین نگاه
اولین برخورد
اولین غذا دو نفره
اولین بغل شبانه
اولین صبحونه
اولین خرید
اولین بوسه ( همون اتاق پروعه)
اولین رقص دو نفره
اولین همخونی اهنگ
اولین نگرانی (جریان بیمارستان رفتن ات)
اولین سینما
اولین لب ساحل رفتن
اولین دعوا وسط خیابون
اولین خبر حاملگی
اولین زایمان
اولین عکس خانوادگی یه یه نفره
اولین حموم کردن بچه
اولین صبحونه ی سه نفره
اولین خواب سه نفره
اولین ماه عسل
اولین انتظار کشیدن
اولین خدافظی با دخترش (برای مدرسه رفتن)
اولین تعطیلات
اولین تماس تصویری
ویو ات
اون روزی که با تهیونگ خارج از کشور بود و باهاس تماس تصویری گرفته بودم
*تماس تصویری *
ته ـ غذا که میخوری؟
ـ اره
ته ـ اگه رسیدم اونجا نیانگ بهم گف لب به غذا نزدی یه کار میکنم نتونی راه بری
ـ باشهه*خنده*
ته ـ...
ـ دوست دارم و دلم برات تنگ شده زود بیا
ته ـ باشه
ویو نویسنده
اولین شهربازی
جدایی کوتاه مدت
اولین محافظت از عشق و فرزند
اولین خواب تنهایی
ازدواج سوری که بخاطرش نتونستن باهم به طور رسمی زن و شوهر باشن و بلخره ازدواج کردن بعد از چندین سال
عکس عروسی
فیلم نگا کردن
خوابیدن در حیاط خونه
ویو ات
همین جور اشک از چشمام میریخت که یهو یه فیلم از تهیونگ اومد
+اقای کیم، بنظرتون عشق چیه؟
ته ـ خب راستش خودمم نمیدونم اما باید بگم که برای اینکه بفهمم عشق چیه کلی فیلم و یریال عاشقانه نگا کردم و...
+و...؟
ته ـ در اخرش به ات رسیدم
بعد از این یه فیلم از نیانگ اومد
+نیانگ خانوم؟
نیانگ ـ بله؟
+میدونستی که قراره یه خواهر یا یه برادر داشته باشی؟
نیانگ ـ واقعاااا؟
+اوهوم
نیانگ ـ اخ جوننن*خوشحال*
+...
نیانگ ـ میتونم یه چیز به مامانم بگم؟
+البته
نیانگ ـ اومااا، ببخشید که تو این ده سال از عمرم اذیتت کردم بجاش به خواهر یا برادر جدیدم تو درساش کمکش میکنم اگر خدای نکرده روزی برسه که تو نباشی، همون حرفی که بهم زدی رو به ابجی و داداشم میگم، میگم که "دنیا کامل نیست ولی اونقدر ها هم بد نیس، من همیشه پیشت میمونم"، تولدت مبارک مامان
*پایان فیلم *
رو زانوهام خم شدم و فقط گریه میکردممم که تهیونگ اومد جلوم
ویو نویسنده
اولین نگاه
اولین برخورد
اولین غذا دو نفره
اولین بغل شبانه
اولین صبحونه
اولین خرید
اولین بوسه ( همون اتاق پروعه)
اولین رقص دو نفره
اولین همخونی اهنگ
اولین نگرانی (جریان بیمارستان رفتن ات)
اولین سینما
اولین لب ساحل رفتن
اولین دعوا وسط خیابون
اولین خبر حاملگی
اولین زایمان
اولین عکس خانوادگی یه یه نفره
اولین حموم کردن بچه
اولین صبحونه ی سه نفره
اولین خواب سه نفره
اولین ماه عسل
اولین انتظار کشیدن
اولین خدافظی با دخترش (برای مدرسه رفتن)
اولین تعطیلات
اولین تماس تصویری
ویو ات
اون روزی که با تهیونگ خارج از کشور بود و باهاس تماس تصویری گرفته بودم
*تماس تصویری *
ته ـ غذا که میخوری؟
ـ اره
ته ـ اگه رسیدم اونجا نیانگ بهم گف لب به غذا نزدی یه کار میکنم نتونی راه بری
ـ باشهه*خنده*
ته ـ...
ـ دوست دارم و دلم برات تنگ شده زود بیا
ته ـ باشه
ویو نویسنده
اولین شهربازی
جدایی کوتاه مدت
اولین محافظت از عشق و فرزند
اولین خواب تنهایی
ازدواج سوری که بخاطرش نتونستن باهم به طور رسمی زن و شوهر باشن و بلخره ازدواج کردن بعد از چندین سال
عکس عروسی
فیلم نگا کردن
خوابیدن در حیاط خونه
ویو ات
همین جور اشک از چشمام میریخت که یهو یه فیلم از تهیونگ اومد
+اقای کیم، بنظرتون عشق چیه؟
ته ـ خب راستش خودمم نمیدونم اما باید بگم که برای اینکه بفهمم عشق چیه کلی فیلم و یریال عاشقانه نگا کردم و...
+و...؟
ته ـ در اخرش به ات رسیدم
بعد از این یه فیلم از نیانگ اومد
+نیانگ خانوم؟
نیانگ ـ بله؟
+میدونستی که قراره یه خواهر یا یه برادر داشته باشی؟
نیانگ ـ واقعاااا؟
+اوهوم
نیانگ ـ اخ جوننن*خوشحال*
+...
نیانگ ـ میتونم یه چیز به مامانم بگم؟
+البته
نیانگ ـ اومااا، ببخشید که تو این ده سال از عمرم اذیتت کردم بجاش به خواهر یا برادر جدیدم تو درساش کمکش میکنم اگر خدای نکرده روزی برسه که تو نباشی، همون حرفی که بهم زدی رو به ابجی و داداشم میگم، میگم که "دنیا کامل نیست ولی اونقدر ها هم بد نیس، من همیشه پیشت میمونم"، تولدت مبارک مامان
*پایان فیلم *
رو زانوهام خم شدم و فقط گریه میکردممم که تهیونگ اومد جلوم
۸.۴k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.