فیک لی جونگ سوک🖇🖤♥ پارت ۳♥
پارت③
ویو ا.ت:
همه این اتفاقا توی روز یکشنبه افتاد. دیگه شب شد رفتم بخوابم و داشتم فکر میکردم که ای خدا فردا من کلاس زبان دارم.
ویو جونگ سوک :
رفتم توی تخت خوابم یکم با گوشیم ور رفتم. فردا قرار بود برم کلاس زبان.
صبح ساعت 11 𝘈𝘔
ا.ت : هااااا( خمیازه😂)
ا.ت: نههه امروز کلاس زبان دارم😭
مادر ا.ت : ا.تتتتتتت پاشو تبریک میگم امروز کلاس زبان داری
ا.ت : آره بیدارم باشه اومدم مرسی
ساعت 2:30 PM
مادر ا.ت : ا.ت پاشو حاضر شو برو کلاس بدو
ا.ت : عه واقعا ساعت دو و نیم شد؟ پاشدم پاشدم
ویو ا.ت :
اصلا حوصله رفتن ندارم دوست دارم نرم ولی عمرا اگه مامان اجازه بده. پول داده حالا سنگم از اسمون بباره باید برم. حالا یکاریش میکنم ببینم چجوری میتونم بپیچونم.
یه رژ کوچولو زدم کتابامم گزاشتم توی کیفم و پول تو جیبی که با فروختن عروسکام بدست اورده بودم هم
برداشتم.
جونگ سوک ویو :
رفتم پایین و سوار موتورم شدم که برم کلاس کلاس زبان.
ویو ا.ت :
نرفتم کلاس زبان و تو خیابون چرخیدم یه بستنی معمولی که به پولام بخوره خریدم و دو ساعت راه رفتم تا تایم کلاسه تموم شه برم خونه مامان فکر کنه من رفتم کلاس زبان.
5 PM:
ا.ت ویو :
ایول برم سمت خونه دیگه
مامان ا.ت : سلام سلام. چخبر چی یاد گرفتی؟ یکم حرف بزن ببینم
ا.ت : امم خببب امروز درس نداد قوانین رو گفت😂
مامان : خب قوانین رو چطوری گفت بگو ببینم از چه کلمات انگلیسی استفاده کرد؟
ا.ت : خب چون هنوز ما زیاد چیزی بلد نیستیم همون کره ای گفت
مامان:.....
ویو جونگ سوک : رفتم کلاس و همه عاشقم شدن و خیلی ها هم نیاز به اب قند شدن. هعیییی
چهارشنبه 3:00 PM
ا.ت ویو : دیگه به خودم گفتم از جمعه برم امروزم پیچوندم و مامانم یجوری پیچوندم.
ویو جونگ سوک :
امروزم رفتم کلاس ولی وقتی معلم حضور غیاب میکنه همش یه دختری غایبه . خب وقتی ثبت نام میکنی بیا دیگه. فکر کنم اسمش اممممم لیم ا.ت بود نمیدونم.
امروزم باز همه قربون صدقه رفتن. ای خدا
جمعه 3:00 PM
ویو ا.ت : امروز دیگه داشتم میرفتم کلاس زبان. همه چیزمو آماده کردمو یه اسنپ گرفتم و رفتم.
ویو ا.ت : رسیدم کلاس زبان داشتم از پله های موسسه بالا میرفتم یه پسری جلوم بود که تقریبا بنظر پولدار می اومد.
رسیدیم بالا .
تار قبلش کوچک ترین سر و صدایی نبود ولی وقتی پسره وارد شب همه جیغ کشیدن
بچه ها : ااااااا جونگ سوک اوپا اومدددددددددد اوپا شماره میدی.خیلی جذابیی.اوپا بیا قرار بزاریم. اوپا من خیلی پولدارمااا.
ویو ا.ت : آخه کجاش جذابه.
اومد از دم در فرار کنه از دست اینا و روشو سمت من کرد تا منو دید. منو که دید لپاش قرمز شد و.......
اینم پارت ۳
حسابی زیاد گزاشتم میخواستم اینو ۲ پارت کنم
خودم مینویسم پس اصکی ممنوع
شرایط پارت بعد :
۲۰ لایک
فالو تا ۱۴۰ تایی
۸ کامنت
ویو ا.ت:
همه این اتفاقا توی روز یکشنبه افتاد. دیگه شب شد رفتم بخوابم و داشتم فکر میکردم که ای خدا فردا من کلاس زبان دارم.
ویو جونگ سوک :
رفتم توی تخت خوابم یکم با گوشیم ور رفتم. فردا قرار بود برم کلاس زبان.
صبح ساعت 11 𝘈𝘔
ا.ت : هااااا( خمیازه😂)
ا.ت: نههه امروز کلاس زبان دارم😭
مادر ا.ت : ا.تتتتتتت پاشو تبریک میگم امروز کلاس زبان داری
ا.ت : آره بیدارم باشه اومدم مرسی
ساعت 2:30 PM
مادر ا.ت : ا.ت پاشو حاضر شو برو کلاس بدو
ا.ت : عه واقعا ساعت دو و نیم شد؟ پاشدم پاشدم
ویو ا.ت :
اصلا حوصله رفتن ندارم دوست دارم نرم ولی عمرا اگه مامان اجازه بده. پول داده حالا سنگم از اسمون بباره باید برم. حالا یکاریش میکنم ببینم چجوری میتونم بپیچونم.
یه رژ کوچولو زدم کتابامم گزاشتم توی کیفم و پول تو جیبی که با فروختن عروسکام بدست اورده بودم هم
برداشتم.
جونگ سوک ویو :
رفتم پایین و سوار موتورم شدم که برم کلاس کلاس زبان.
ویو ا.ت :
نرفتم کلاس زبان و تو خیابون چرخیدم یه بستنی معمولی که به پولام بخوره خریدم و دو ساعت راه رفتم تا تایم کلاسه تموم شه برم خونه مامان فکر کنه من رفتم کلاس زبان.
5 PM:
ا.ت ویو :
ایول برم سمت خونه دیگه
مامان ا.ت : سلام سلام. چخبر چی یاد گرفتی؟ یکم حرف بزن ببینم
ا.ت : امم خببب امروز درس نداد قوانین رو گفت😂
مامان : خب قوانین رو چطوری گفت بگو ببینم از چه کلمات انگلیسی استفاده کرد؟
ا.ت : خب چون هنوز ما زیاد چیزی بلد نیستیم همون کره ای گفت
مامان:.....
ویو جونگ سوک : رفتم کلاس و همه عاشقم شدن و خیلی ها هم نیاز به اب قند شدن. هعیییی
چهارشنبه 3:00 PM
ا.ت ویو : دیگه به خودم گفتم از جمعه برم امروزم پیچوندم و مامانم یجوری پیچوندم.
ویو جونگ سوک :
امروزم رفتم کلاس ولی وقتی معلم حضور غیاب میکنه همش یه دختری غایبه . خب وقتی ثبت نام میکنی بیا دیگه. فکر کنم اسمش اممممم لیم ا.ت بود نمیدونم.
امروزم باز همه قربون صدقه رفتن. ای خدا
جمعه 3:00 PM
ویو ا.ت : امروز دیگه داشتم میرفتم کلاس زبان. همه چیزمو آماده کردمو یه اسنپ گرفتم و رفتم.
ویو ا.ت : رسیدم کلاس زبان داشتم از پله های موسسه بالا میرفتم یه پسری جلوم بود که تقریبا بنظر پولدار می اومد.
رسیدیم بالا .
تار قبلش کوچک ترین سر و صدایی نبود ولی وقتی پسره وارد شب همه جیغ کشیدن
بچه ها : ااااااا جونگ سوک اوپا اومدددددددددد اوپا شماره میدی.خیلی جذابیی.اوپا بیا قرار بزاریم. اوپا من خیلی پولدارمااا.
ویو ا.ت : آخه کجاش جذابه.
اومد از دم در فرار کنه از دست اینا و روشو سمت من کرد تا منو دید. منو که دید لپاش قرمز شد و.......
اینم پارت ۳
حسابی زیاد گزاشتم میخواستم اینو ۲ پارت کنم
خودم مینویسم پس اصکی ممنوع
شرایط پارت بعد :
۲۰ لایک
فالو تا ۱۴۰ تایی
۸ کامنت
۱۱.۲k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.