ای آسمان دیدم که تو چون من نگاری داشتی
ای آسمان دیدم که تو چون من نگاری داشتی
بر پشتِ ابر تیره ای چشم انتظاری داشتی
دیدم که بیتابی ولی او در پی ات هرسو روان
می چرخد و نور افکند ایجان چه یاری داشتی
بر گرد تو چرخیده و هر سو چراغانی کُند
صدها ستاره در برش داد و هواری داشتی
قوس و قزح آوردی و رنگین کمان بر سینه اش
معشوقه در کنج بغل دیدم بهاری داشتی
یک شب مهِ من رفته و دیگر ندیدم روی او
امّا تو در تاریکه شب بر مه حصاری داشتی
حیران روم هر کوچه و گیرم نشانش هرگذر
افتاده بارم را ببین ، کی شامِ تاری داشتی؟
افزون بگردم هر طرف شاید از او گیرم خبر
بر من خبر آور اگر ، با او قراری داشتی
بر پشتِ ابر تیره ای چشم انتظاری داشتی
دیدم که بیتابی ولی او در پی ات هرسو روان
می چرخد و نور افکند ایجان چه یاری داشتی
بر گرد تو چرخیده و هر سو چراغانی کُند
صدها ستاره در برش داد و هواری داشتی
قوس و قزح آوردی و رنگین کمان بر سینه اش
معشوقه در کنج بغل دیدم بهاری داشتی
یک شب مهِ من رفته و دیگر ندیدم روی او
امّا تو در تاریکه شب بر مه حصاری داشتی
حیران روم هر کوچه و گیرم نشانش هرگذر
افتاده بارم را ببین ، کی شامِ تاری داشتی؟
افزون بگردم هر طرف شاید از او گیرم خبر
بر من خبر آور اگر ، با او قراری داشتی
۷.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.