خـونـاشــآمـ تــرسنـــآکـ مـــن
خـونـاشــآمـتــرسنـــآکـمـــن
پارت⁸
تهیونگویو
ات گفت نرم اتاقش...برای چی؟
خیلی فوضولیم گل کرد پس رفتم توی اتاقش
واو...چ اتاق قشنگی!
این عکس کیه؟ این پسره کیه بغل ات؟
تو همین فکرا بودم که در با شتاب باز شد
ات ـ مگه نگفتم نیا اینجااا*داد*(دویید رفت عکسو برداشت)
تهیونگ ـ اون کیه؟
ات ـ دوستم...البته بود
تهیونگ ـ پس چرا عکسشو هنو داری؟
ات ـ هوف..مرده..
تهیونگ ـ چی؟ چجوری؟
ات ـ با موتور تصادف کرد..منم پشتش بودم
تهیونگ ـ تو چیزیت نشد؟
ات ـ نه...حالا میری بیرون؟
تهیونگ ـ باشه
اتویو
بازم یاد چانیول افتادم*همون دوستش ک مرده*
هققق اگه اونزور اون حرفو نمیزدمم..هققق.. اگه نمیخاستم بریم بیرون الان هقق چانیول پیشم بودد*گریه*
تهیونگویو
پشت در اتاق وایساده بودمو گوش میدادم
من..من چرا انقد فوضول شدم؟
چرا به اون پسره حسودیم شد؟*چانیول رو میگه*
نکنه..دارم عاشق میشم؟
جونگکوک ـ اوووو عاشق کی؟
تهیونگ ـ صد بار گفتم ب ندای دلم گوش نکن
جونگکوک ـ نمیتونم، فوضولیم گل میکنه
تهیونگ ـ بگو گل نکنه
اتویو
بعداز کلی گریه کردن یکم سبک شدم
داشتم عکسو میزاشتم سر جاش که یهو ی چیر گرمی لای پام احساس کردم...نهه
نههههههههه*داد،جیغ*
وایییی الان چیکار کنمم؟؟
اهاات مامان برام پد برای روز مبادا گذاشته بود! اونو برمیدارم...
⁵مین بعد
ات ـ اخیششش راحت شدم..گشنمهههههه*داد*
کوک ـ چیزی شده؟
ات ـ چی؟ نه من؟ کی؟
کوک ـ اخه انگار گفتی گشنته
ات ـ اره...غذا امادس؟
کوک ـ اره بیا
تهیونگویو
ات یهو جیغ زد ترسیدم..ولی نرفتم گفتم شاید یچیزیه ک نمیخاد بگه..بعد اون یبار داد زد گشنشه... راستش منم گشتنم بود پس رفتیم غذا بخوریم
ات ناآروم بود..انگار یچیزی اذیتش میکرد
تهیونگ ـ چیزی شده؟
ات ـ هون؟ نه چیزی نشده..
تهیونگ ـ پس چرا غذا نمیخوری؟
ات ـ دارم میخورم
³مین بعد
ات ـ دستت درد نکنه آجوما
آجوما ـ خاهش میکنم...دخترم هرچی نیاز داشتی بگو..اگه پـ...
ات ـ چشم آجوما*لبخند ضایع*
وا این چرا اینجوری میکنه؟
اصلا ب من چه؟
ن ب چند روز پیش ک کم مونده بود بکشمش ن ب الان نگرانشم..
کوک ـ اوووووو*لبخند شیطلنی*
تهیونگ ـ بازم گوه خوردی؟
کوک ـ ها؟ چی؟ فقد تلوزیونو نگا*شیطانی*
چییییییی
دارن تبلیغ کا.......ند....م میکنن؟
خاک بسرشونننن
ات ـ وات؟ این دیگه چ تبلیغه کوفتیایه!
اصلا چرا باید همچین گوهی بخورن؟
اه اه چندشا
جونگکوک ـ یروز خودتم...
ات ـ ادامه نده با جف پا میام تو دهنت
ـــ
حیمایت؟
پارت⁸
تهیونگویو
ات گفت نرم اتاقش...برای چی؟
خیلی فوضولیم گل کرد پس رفتم توی اتاقش
واو...چ اتاق قشنگی!
این عکس کیه؟ این پسره کیه بغل ات؟
تو همین فکرا بودم که در با شتاب باز شد
ات ـ مگه نگفتم نیا اینجااا*داد*(دویید رفت عکسو برداشت)
تهیونگ ـ اون کیه؟
ات ـ دوستم...البته بود
تهیونگ ـ پس چرا عکسشو هنو داری؟
ات ـ هوف..مرده..
تهیونگ ـ چی؟ چجوری؟
ات ـ با موتور تصادف کرد..منم پشتش بودم
تهیونگ ـ تو چیزیت نشد؟
ات ـ نه...حالا میری بیرون؟
تهیونگ ـ باشه
اتویو
بازم یاد چانیول افتادم*همون دوستش ک مرده*
هققق اگه اونزور اون حرفو نمیزدمم..هققق.. اگه نمیخاستم بریم بیرون الان هقق چانیول پیشم بودد*گریه*
تهیونگویو
پشت در اتاق وایساده بودمو گوش میدادم
من..من چرا انقد فوضول شدم؟
چرا به اون پسره حسودیم شد؟*چانیول رو میگه*
نکنه..دارم عاشق میشم؟
جونگکوک ـ اوووو عاشق کی؟
تهیونگ ـ صد بار گفتم ب ندای دلم گوش نکن
جونگکوک ـ نمیتونم، فوضولیم گل میکنه
تهیونگ ـ بگو گل نکنه
اتویو
بعداز کلی گریه کردن یکم سبک شدم
داشتم عکسو میزاشتم سر جاش که یهو ی چیر گرمی لای پام احساس کردم...نهه
نههههههههه*داد،جیغ*
وایییی الان چیکار کنمم؟؟
اهاات مامان برام پد برای روز مبادا گذاشته بود! اونو برمیدارم...
⁵مین بعد
ات ـ اخیششش راحت شدم..گشنمهههههه*داد*
کوک ـ چیزی شده؟
ات ـ چی؟ نه من؟ کی؟
کوک ـ اخه انگار گفتی گشنته
ات ـ اره...غذا امادس؟
کوک ـ اره بیا
تهیونگویو
ات یهو جیغ زد ترسیدم..ولی نرفتم گفتم شاید یچیزیه ک نمیخاد بگه..بعد اون یبار داد زد گشنشه... راستش منم گشتنم بود پس رفتیم غذا بخوریم
ات ناآروم بود..انگار یچیزی اذیتش میکرد
تهیونگ ـ چیزی شده؟
ات ـ هون؟ نه چیزی نشده..
تهیونگ ـ پس چرا غذا نمیخوری؟
ات ـ دارم میخورم
³مین بعد
ات ـ دستت درد نکنه آجوما
آجوما ـ خاهش میکنم...دخترم هرچی نیاز داشتی بگو..اگه پـ...
ات ـ چشم آجوما*لبخند ضایع*
وا این چرا اینجوری میکنه؟
اصلا ب من چه؟
ن ب چند روز پیش ک کم مونده بود بکشمش ن ب الان نگرانشم..
کوک ـ اوووووو*لبخند شیطلنی*
تهیونگ ـ بازم گوه خوردی؟
کوک ـ ها؟ چی؟ فقد تلوزیونو نگا*شیطانی*
چییییییی
دارن تبلیغ کا.......ند....م میکنن؟
خاک بسرشونننن
ات ـ وات؟ این دیگه چ تبلیغه کوفتیایه!
اصلا چرا باید همچین گوهی بخورن؟
اه اه چندشا
جونگکوک ـ یروز خودتم...
ات ـ ادامه نده با جف پا میام تو دهنت
ـــ
حیمایت؟
۱۰.۲k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.