خـونـاشــآمـ تــرسنــآکـ مــن
خـونـاشــآمـتــرسنــآکـمــن
پارت¹⁰
(اصن شما میبینین چ مهربونم..چقد زود ب زود میزارم..)
اتویو
تهیونگ و کوک خودشونو معرفی کردن
تمام دخترا و همینطور پسراهم جذبشون شده بودن!
ولی معلم گفت که ی دانش آموز دیگه هم هست
اومد داخل..چقد شبیه چانیول بود..
اون پسره ـ سلام بچها..من جانگ چانیول هستم و خیلی خوشوقتم از آشنایی با شما..امیدوارم باهم کنار بیایم
نـ...نه امکان نداره..چانیول...چانیول زندس؟
چانیولویو
اره..من زنده موندم..ولی نمیخاستم به ات بگم..چون نمیخاستم سختی ات رو ببینم
ولی الان چند سال گذشته و شاید منو فراموش کرده..بخاطر همین میخام از دور ببینمش
وقتی خودمو معرفی کردم، ات با بغض نگام میکرد..فک کنم منو یادشه..به بقل دستیش گفت جاشو عوض کنه و من برم کنارش بشینم
رفتم و نشستم
لحظهای ک نشستم گفت
ات ـ منو...میشناسی؟
چانیول ـ تو اتای درسته؟
ات ـ بیا پیش دسشویی
چانیول ـ اوک
ات ـ معلم..ببخشین من میشه برم دسشویی؟
معلم ـ اره
تهیونگویو
ها..باهم میخان برن پیش دسشویی چیکا کنن؟
بزار برم ببینم
تهیونگ ـ میشه منم برم
معلم ـ ماشالا همه عنشون گرف😂اره برو
رفتم دیگم ات پریده بغلش
نمیدونم چرا ولی دلم شکست
اتویو
ات ـ یااا بی معرفتت..هقق..نمیگی چی کشیدم؟
چانیول ـ ببخشین خوشگل خانم...فک کردم منو یادت نیـ..
ات ـ چجوری تورو یادم بره؟....تهیونگ؟ تو اینجا چیکا میکنی؟
تهیونگ ـ چی؟ من میخاستم برم دسشویی
ات ـ اها اوک...راستی این چانیوله...همونی ک بهت گفـ.. اخخخخ*دستشو گذاشت روی دلش*
چانیول ـ چیشد خوبی؟
ات ـ اخخ اره من..من دیگ میرم..
تهیونگ ـ باشه
ــ
حیمایت؟
بچها بوی عطر خورده بهم حالت تهوع دارم
فعلا نمیزارم♡
پارت¹⁰
(اصن شما میبینین چ مهربونم..چقد زود ب زود میزارم..)
اتویو
تهیونگ و کوک خودشونو معرفی کردن
تمام دخترا و همینطور پسراهم جذبشون شده بودن!
ولی معلم گفت که ی دانش آموز دیگه هم هست
اومد داخل..چقد شبیه چانیول بود..
اون پسره ـ سلام بچها..من جانگ چانیول هستم و خیلی خوشوقتم از آشنایی با شما..امیدوارم باهم کنار بیایم
نـ...نه امکان نداره..چانیول...چانیول زندس؟
چانیولویو
اره..من زنده موندم..ولی نمیخاستم به ات بگم..چون نمیخاستم سختی ات رو ببینم
ولی الان چند سال گذشته و شاید منو فراموش کرده..بخاطر همین میخام از دور ببینمش
وقتی خودمو معرفی کردم، ات با بغض نگام میکرد..فک کنم منو یادشه..به بقل دستیش گفت جاشو عوض کنه و من برم کنارش بشینم
رفتم و نشستم
لحظهای ک نشستم گفت
ات ـ منو...میشناسی؟
چانیول ـ تو اتای درسته؟
ات ـ بیا پیش دسشویی
چانیول ـ اوک
ات ـ معلم..ببخشین من میشه برم دسشویی؟
معلم ـ اره
تهیونگویو
ها..باهم میخان برن پیش دسشویی چیکا کنن؟
بزار برم ببینم
تهیونگ ـ میشه منم برم
معلم ـ ماشالا همه عنشون گرف😂اره برو
رفتم دیگم ات پریده بغلش
نمیدونم چرا ولی دلم شکست
اتویو
ات ـ یااا بی معرفتت..هقق..نمیگی چی کشیدم؟
چانیول ـ ببخشین خوشگل خانم...فک کردم منو یادت نیـ..
ات ـ چجوری تورو یادم بره؟....تهیونگ؟ تو اینجا چیکا میکنی؟
تهیونگ ـ چی؟ من میخاستم برم دسشویی
ات ـ اها اوک...راستی این چانیوله...همونی ک بهت گفـ.. اخخخخ*دستشو گذاشت روی دلش*
چانیول ـ چیشد خوبی؟
ات ـ اخخ اره من..من دیگ میرم..
تهیونگ ـ باشه
ــ
حیمایت؟
بچها بوی عطر خورده بهم حالت تهوع دارم
فعلا نمیزارم♡
۱۰.۲k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.