معنی زندگی چیست

معنی زندگی چیست؟

فیلسوف یونانی دکتر پاپادروس در پایان کلاس درسش با این پرسش به سخنرانی خود خاتمه داد:
آیا کسی سؤالی دارد؟
یکی از شاگردانش به نام "رابرت فولگام" نویسندۀ مشهور در بین حضار بود و پرسید:
جناب آقای دکتر پاپادروس، معنی زندگی چیست؟
بعضی از حضار خندیدند! اما پاپادروس، دانشجویان خود را به سکوت دعوت کرد، سپس کیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینۀ گرد و کوچکی را بیرون آورد و گفت:
موقعی که بچه بودم جنگ بود، ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دورافتاده زندگی می‌کردیم، روزی در کنار جاده چند تکه آینۀ شکسته، از لاشه یک موتور سیکلت آلمانی پیدا کردم. بزرگترین تکۀ آن را برداشتم و با ساییدن آن به سنگ، گِردش کردم. همین آینه‌ای که حالا در دست من است و ملاحظه می‌کنید. سپس به‌عنوان یک اسباب‌بازی شروع کردم به بازی با آن و بازتاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف کمد و صندوق‌خانه و تاریک‌ترین جاهایی که نور خورشید به آنها نمی‌رسید. از اینکه با کمک این آینه می‌توانستم ظلمانی‌ترین نقاط دنیا را نورانی کنم به‌قدری شیفته و مجذوب شده بودم که وصفش مشکل است.

در واقع، بازتاباندن نور به تاریک‌ترین نقاط اطرافم، بازی روزانۀ من شده بود. آینه را نگه داشتم و در دوران بعدیِ زندگی نیز هر وقت که بیکار می‌شدم آن را از جیبم در می‌آوردم و به بازی همیشگی خود ادامه می‌دادم.

بزرگ که شدم دریافتم این کار یک بازی کودکانه نبود، بلکه استعاره‌ای بر کارهایی بود که احتمال داشت بتوانم در زندگی خود انجام دهم.

بعدها دریافتم که من، خود نور و یا منبع آن نیستم، بلکه نور و به عبارت دیگر، حقیقت، درک و دانش جایی دیگر است و تنها در صورتی تاریک‌ترین نقاط عالم را نورانی خواهد کرد که من بازتابش دهم.
من تکه‌ای از آینه‌ای هستم که از طرح و شکل واقعی آن اطلاع چندان درستی ندارم. با وجود این، هرچه که هستم، می‌توانم نور را به تاریک‌ترین نقاط عالم، به سیاه‌ترین نقاط قلوب انسان‌ها منعکس کنم و سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسان‌ها گردم. شاید دیگران نیز متوجه این کار شوند و همین کار را انجام دهند. به‌طور دقیق این همان چیزی است که من به دنبال آن هستم. این معنی #زندگی من است.

دکتر بعد از پایان درس، آینه را به دقت دوباره در دست گرفت و به کمک ستونی از نور آفتاب که از پنجره به داخل سالن می‌تابید، پرتویی از آن را به صورتم و به دست‌هایم که روی بازوی صندلی به هم گره خورده بودند، تاباند و گفت:
💡به جایی که تاریک و ظلمانی است، نور ببریم.
💡به جایی که امید نیست، امید ببریم.
💡به جایی که دروغ هست، راستی ببریم.
این معنای زندگیست!
#متن_ناب #حرف_حساب

تلگرام و اینستاگرام من:
@MehrBanooo_2018
دیدگاه ها (۴)

یک روز از خواب بیدار می‌شوی و به تو می‌گویند این آخرین روز ز...

❓شما چند ساله‌اید؟از بایزید پرسیدند: «چندساله‌ای؟»گفت: «چهار...

عادت کرده‌ایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان می‌رود که ذهن‌ما...

آخرین نامه ویرجینیا وولف بیست و هشتم مارس ۱۹۴۱، ویرجینیا وول...

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

★هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...★

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط