ددی خوناشام من

#ددی خوناشام من

پارت: هشتم (اسماته...دوس نداری نخون..گزارشم نکن)

ویو سانا

سانا: چییییی
کوک: من الان نیاز دارم(خمار)
سانا: جان هرکی دوس داری ول کن بخدا من هنوز بچم
کوک: اوممم چه عیبی داره....میتونیم بچه دار شیم(خمار)

کوک کم کم داشت میومد جلو و من عقب میرفتم
که خوردم به دیوار

کوک: اههه خانوم کیم...قراره به جئون تبدیل شی(پوزخند و خمار)

کوک اومد سمتم و منو برداشت گذاشت رو تخت

سانا: بهم دس بزنی چیغ میزنمااا
کوک: کسی خونه نیس...فرستادمشون مرخصی(نیشخند)

کوک روم خیمه زد و لباشو کوبوند به لبام
چشماشو بسته بود و داشت وحشیانه لبامو میبوسید.
اروم دستشو برد سمت لباسم و تو تنم جرش داد

کوک: امروز قراره زیرم جر بخوری
سانا:(ترس)

کوک لباسامو در اورد...الان کاملا جلوش لخت بودم...خیلی خجالت اوره که کنار یه مرد لخت باشی

کوک: خودت بیدارش کردی...حالا باید بخابونیش

کوک شلوار و باکسرشو در آورد

سانا: یااااا این خیلی بزرگه...تو من جا نمیشه
کوک: من جاش میکنم

و دوباره شروع کرد به بوسیدنم
آروم دستشو سمت پوص*یم برد و آروم مالید.
میدونستم داره این کارو میکنه تا تحریک شم
انگشتشو واردم کرد

سانا: جیغغغغ
کوک: آروم باش...این اولشه..بعدش لذت میبری
و شروع کرد به تکون دادن انگشتش توم...
دومین انگشتشم واردم کرد

سانا: اههههههه

همینجوری داشت تلمبه میزد

انگشتاشو ازم در آورد و دیکشو جایگزین کرد

سانا: جیغغغغغغ

شروع کرد به تلمبه زدن
اولش خیلی درد داشت ولی بعدش درد جاشو داد به لذت

کوک: آههههه...خیلی تنگییی
سانا: اههه

اومد حمله کرد به گردنم و کیس مارک های دردناکی میزاشت...
بعد چند دقیقه ناله های مردونش اتاقو پر کرده بود
قهمیدم داره ارضا میشه...
ولی من هنوز نشدم
یهو یچی داغی به شدت توم خالی شد
فهمیدم کوک ارضا شد

کوک: اههه تو که هنو نشدیی

کوک سرشو برد بین پاهام....
بعد چند دقیقه منم ارضا شدم

کوک: عالی بودی
سانا: دلممم(بی حال)

کوک رفت و از پایین یه مسکن آورد

کوک: بیا اینو بخور

قرصو ازش گرفتم و خوردم
رو تخت دراز کشیدم... کوکم ولو شد رو تخت پشت بهش بودم که دیدم دستشو دورم حلقه کرد..
شرو کرد به ماساژ دادن شکمم و سیاهی

خاب بودیم کههه
کههه
کههه
خماریی
میدونم مسخره شد ولی به بزرگیه خودتون ببخشین
لایکو کامنت یادتون نره😶🎀💜💅
دیدگاه ها (۴)

عااا بچه ها پارت نهم ددی خوناشام من رو ساعت شیش میزارم❀لایکو...

بچه ها مگه پارت پنچ چی داشته؟ چرا گزارش میکنین؟ مگه چیکارتون...

#ددی خوناشام من پارت: هفتمویو سانارفتم تو اتاق....کوکم اومد....

#ددی خوناشام من پارت: ششمویو ساناکوک بهم اعتراف کردینی باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط