ساعتی میخندم

ساعتی میخندم
اما نمیدانم چرا خنده هایم دوام ندارد
مانند حبابی که به هر ضربه ای میشکند.
دیدگاه ها (۲)

میگریم بر این روزهای سرد و بی روحم ...بر این عمری که دمی غم ...

عمرم میگذرد....روزها و شبها در پی هم می آیند و میروند ومن هی...

سکوت کمر فکرم را شکست…خسته ام…از تظاهر به خندیدن،به بودن،به ...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

خسته خسته خسته از این روز و شباگشته ام در رویا و خیال هاپایا...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط