دختران معمولی همیشه در آغوشی آرام زندگی می کنند

دختران معمولی همیشه در آغوشی آرام زندگی می کنند
بی صدا می گریند, بی صدا می خندند, بی صدا می شکنند, بی صدا عاشق می شوند
بزرگ می شوند
شاعر می شوند
متین و با وقار تر از همیشه همسر می شوند
دختران معمولی مادر هم می شوند
صبح ها بدون توجه به این ک دیشب از فکر قسط های سر ماه خوابشان نبرده
بیدار می شوند و ترجیح می دهد به جای خوردن صبحانه برای دختر بچه شان لقمه درست کنند
پنیر می گذارند
گردو می ریزند
و نان را تا می کنند
خاطره می گذارند
غم می ریزند
و روز را پایان می دهند
دلتنگ نمی شودند برای باران , برای کتاب های مخفیانه ی هجده سالگی سکوت می کنند , و خوب می دانند پیاز داغ را چگونه طلایی کنند
بی تاب نمی شوند چون مادرشان گفته یک زن خوب همیشه صبور می ماند .
آرام می نشینند روی مبل و طوری و مجله حل می کنند ک خیال لطیف صبح های بیست سالگی به سراغشان نیاید
قرمه سبزی را مزه می کنند
و برای قابلمه ها آواز می خوانند
همانند سوختن یک شمع
آب می شوند و در خود حل می شوند
دختران معمولی همیشه معمولی می مانند.




#تکست_خاص #دخترونه #تکست_ناب #پست_جدید
دیدگاه ها (۱)

مادر بزرگ همیشه می گفت عشق صف نون نیست که صبر کنی تا نوبت تو...

خدایا دوستت دارم و حسادت می‌کنم که اینهمه آدمِ دیگر هم تو را...

اگر یک جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند شو...

پرنسس گریه نمی کند....

خیانت ایجاد کم آبی عمدی??!!?

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط