دلم یک کلبه می خواهد

دلم یک کلبه می خواهد
درون جنگل پاییز
به دور از رنگ آدم ها،
من و آواز توکاها
من و یک رود
من و یک کلبه ی پر دود
من و چای و ،کتاب حافظ و خیام
به دور از ننگ،به دور از نام،
چه غوغایی،چه بلوایی،
بسان برگ
که از شاخه جدا گردد
درون من پر از شورش،پر از فریاد
درون جنگل پاییز
دلم یک کلبه می خواهد.....
دیدگاه ها (۱۲۱)

زیر باران رفتمدلم از پاکی باران لرزیدو نگاهم را شستو صدایم ر...

پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را د...

دلم یک کلبه می خواهددرون جنگل پاییزبه دور از رنگ آدم ها،من و...

خیره ام در چشمِ خیست حسرتم را درک کنقبله ام باش عاشقانه ، نی...

سلام عزیزای دل لطفا لایک کامنت بازنشر فراموش نشه با تشکر ✈️❀...

کبریت

آدم باید گاهی بنشیند روی سکوی سیمانی باغی که انتهایش به جنگل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط