سلام بچه ها یه سناریو مون نشه خیلی وقت بود فعالیت نکردم
موضوع سناریو = وقتی اونا حمومن و ما نمیدونستیم و همینطوری مثل 🐄درو باز میکنیم و میریم تو
نامجون : یه سوال تو حیا داری?
جین :تو داری با چشمات بهم تجاوز میکنی (چرا به بچم تجاوز کردی ).
شوگا :خوب موقعی اومدی انرژی زیادی دارم که نمیذاره بخوابم☠️👿😈
جیهوب :بیب فک کنم تو هم دلت میخواد نه (تو دیگه نه جیهوب)
جیمین:به به میبینم خودت دم به تله دادی 😈
تهیونگ : (در حموم رو قفل میکنه )تو الان زندانیه منی خانوم کیم 😈🫵🏼
جونکوک : (دستتو میکشه تو حموم )قراره شب خوبی رو بگذرونیم😈
نامجون : یه سوال تو حیا داری?
جین :تو داری با چشمات بهم تجاوز میکنی (چرا به بچم تجاوز کردی ).
شوگا :خوب موقعی اومدی انرژی زیادی دارم که نمیذاره بخوابم☠️👿😈
جیهوب :بیب فک کنم تو هم دلت میخواد نه (تو دیگه نه جیهوب)
جیمین:به به میبینم خودت دم به تله دادی 😈
تهیونگ : (در حموم رو قفل میکنه )تو الان زندانیه منی خانوم کیم 😈🫵🏼
جونکوک : (دستتو میکشه تو حموم )قراره شب خوبی رو بگذرونیم😈
- ۱.۹k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط