پارت28
پارت28
یه یک هفته از اون روز می گذره رایان بعد اون ماجرا کم میاد پیشم باهام سنگین صحبت می کنه
بهش حق میدم اما من جنازه شوهرمو نمی خواهم یا بابت معموریت بیان بچه هامو گروگان بگیرن
خاله:رویا
من:جانم
خاله: شرط سنگینی گذاشتی رایان حتی عاشقتم باشه بابت تو از شغلش نمی زنه
من: بهش وقت دادم تا فردا باید بین منو کار یکی انتخاب کنه
رمان از زبان رایان
نمی دونم چیکار کنم اخه چرا رویا باید این شرط بزاره
بابا:می خواهد ببینه بین کار و اون کدومو انتخاب می کنی
من:بابا من برای شغلم خیلی زحمت کشیدم برای رویا هم همین جور اما الان
بابا:تو بازم پلیسی اما تو دفتر کار می کنی عزیزم
من:نه بابا
بابا:بس رویا پر
من:نه
وای خدا
امروز باید جواب بگم من جوابم رویاست کارم اون قدر مهم نیست امسب دوباره خواستگاری
همه نشسته بودیم رویا:خب جواب
من: باشه شرط قبول میکنم
خاله: عروس خانوم چای
رویا چای اورد پخش کرد
شوهر خاله :برین حرف بزنین
رفتیم تو اتاق
رایان:بد جنس
من:باید اول منو انتخاب می کردی بهت شک کردمااا
یه یک هفته از اون روز می گذره رایان بعد اون ماجرا کم میاد پیشم باهام سنگین صحبت می کنه
بهش حق میدم اما من جنازه شوهرمو نمی خواهم یا بابت معموریت بیان بچه هامو گروگان بگیرن
خاله:رویا
من:جانم
خاله: شرط سنگینی گذاشتی رایان حتی عاشقتم باشه بابت تو از شغلش نمی زنه
من: بهش وقت دادم تا فردا باید بین منو کار یکی انتخاب کنه
رمان از زبان رایان
نمی دونم چیکار کنم اخه چرا رویا باید این شرط بزاره
بابا:می خواهد ببینه بین کار و اون کدومو انتخاب می کنی
من:بابا من برای شغلم خیلی زحمت کشیدم برای رویا هم همین جور اما الان
بابا:تو بازم پلیسی اما تو دفتر کار می کنی عزیزم
من:نه بابا
بابا:بس رویا پر
من:نه
وای خدا
امروز باید جواب بگم من جوابم رویاست کارم اون قدر مهم نیست امسب دوباره خواستگاری
همه نشسته بودیم رویا:خب جواب
من: باشه شرط قبول میکنم
خاله: عروس خانوم چای
رویا چای اورد پخش کرد
شوهر خاله :برین حرف بزنین
رفتیم تو اتاق
رایان:بد جنس
من:باید اول منو انتخاب می کردی بهت شک کردمااا
۹.۸k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.