پارت2
ملورا: چی یعنی چی شوگا اوپا
شوگا: یعنی اینکه سیع کن با ات رفتار خوبی داشته باشی الان دوتا دختر تو یه گروهین و دیگه ما نمیتونیم مثل قبل توجهمون پیش تو باشه باید یکم به ات نزدیک شیم تا به ما عادت کنه
ملورا: دیگه منو دوست نداری اوپا(بغض سگی)
شوگا: اهه نه ملورا منظورم این نبود ببخشید گریه نکن
ملورا: نگهدار
شوگا: من که معذرت خواهی کردم
جیهوپ: اره ملورا بیخیال
ملورا: گفتم نگهدار(بلند گریه)
شوگا: بیااا بابا بیاااا لوس فقط بلدی گریه کنی
جیهوپ: هیونگ
ویو ملورا
هیچ وقت فکر نمیکردم که شوگا که انقدر باهام مهربون بود باهام بد رفتاری کنه اونم بخاطر یه دختر زشت
دلم خیلی شکسته
ویو ادمین
ملورا سرگردون توی خیابون های بارونی سئول قدم میزد و گریه میکرد
در همین موقع اعضا به همراه عضو جدیدشون ات تو خونه داشتن غذای گرم میخوردنو میخندیدن و خوش میگذروندن هیچ کس به نبودن ملورا توجهی نداشت
(پرش به ساعت2)
ویو ملورا
۷ساعت تو خیابون ها قدم زدم از خیابون های تاریک.خلوت.روشن.شلوغ رد شدم و متوجه شدم تنها ترین ادم توی کشورم یا شاید کل جهان
اخرش تصمیم گرفتم برگردم خونه
وقتی رسیدم دم در از شدتت لرزش دستام کلید چند باری از دستم افتاد ولی اخر درو باز کردم و وارد شدم
وقتی وارد شدم دیدم کلی بهشون بدون من خوش گذشته
جین: هی ملورابا لباسای خیست خونه رو کثیف کردی برو بالا عوضشون کن
ملورا: ببخشید هیونگ
جین: همیشه مایه عذابی
ویو ادمین
ات برگشت و با پوز خندی مسخره امیز به ملورا نگاه کردن
ملورا سریع به بالا رفت و لباساش رو عوض کرد و پایین اومد
جیمین: پسرا نظرتون چیه برای اینکه ات تازه به گروهمون اضافه شده یه لایو بزاریم
اعضا: عالیه
همه نشستن که ات گفت
ات: هی ملورا بیا اینجا پیش ما بشین
کوک گوشی رو داد به ات گفت
کوک: ات بیا تو کامنتا رو برامون بخون
ات رو به ملورا کرد و با پوسخند گوشی رو سمتش گرفت گفت
ات: بهتره تو بخونی خوشگلم
ملورا گوشی رو گرفت و تهیونگ لایو رو شروع کرد
اعضا: سلامممم ما بی تی اس هستیم
خودشونو معرفی کردن و ات هم خودشو با کلی لوس بازی معرفی کرد
کوک: هوی کامنتارو بخون ببینیم بچه ها چی میگین
ویو ملورا
به کامنت ها نگاهی انداختم
.*وایی ات چقدر قشنگه ملورا جلوش هیچی نیست
.*کاش از اول ات بجای ملورا میومد
.*عهه دختره لوس زشت گوشی رو بده ات بزار یکم باهامون حرف بزنه
نامجون: هوی چرا چیزی نمیگی
جوری بغض گلومو گرفته بود که نمیتونستم حرف بزنم
و نفسم گرفته بود جوری با صدا نفس میکشیدم که انگار الان خفه میشم
جیهوپ: هی ملورا چت شد.. خوبی؟
ملورا: ببخشید.. من نمیتونم ادامه بدم
گوشی رو روی مبل اندلختمو سریع به بالا رفتم و در اتاقمو بستم کشوی میزم رو باز کردم که
بچه ها حتما کامنت بزارین
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.