فیک
#Long_nights✨️
#Part_1
مثل هرشب بعد از تموم شدن کارش به سمت حمام رفت بعد از چند مین با قطع شدن صدای اب فهمیدم که از حمام خارج شده و لباساش رو تنش کرد پوزخند صدا داری بهم زد و همونجوری ولم کرد
و رفت پشت سرش چند خدمتکار که مسئول رسیدگی به من بعد از کاری که اربابشون باهام کرده با عجله وارد اتاق شدن
اجوما فورا به سمتم اومد دست و پا و چشمام رو باز کرد که سریع پتو رو روی خودم کشیدم یکی از خدمتکار ها به سمت حمام رفت تا حمام را آماده کنه یکی مشغول آماده کردن لباس برایم بود یکی داشت لباس های پاره ای که چندین مین پیش تنم بود و به دست اربابشون پاره شده بود رو جمع می کرد
اجوما هم با یک لیوان آب و چند قرص که داخل سینی گذاشته بود به سمتم اومدکنارم نشست با مهربانی قرص هارو بهم داد تا بخورم بعد از خوردن قرص ها درد زیر دلم کمی آروم تر شد و با کمک اجوما وارد حمام شدم و داخل وان اب گرم نشستم آنقدر درد داشتم که دلم میخواست از درد گریه کنم و حتی خودم نمیتونستم خودمو بشورم اجوما که دید حالم بد بهم گفت
اجوما : دخترم میخوای من کمکت کنم
سرم رو به نشونه ی اره تکون دادم
اجوما شروع که شستن بدنم کرد
بدنی که حالم ازش بهم میخورد و باعث میشد بیشتر از خودم بدم بیاد بدنی که پر از ک.ی س مارک هایی وحشیانه که از بنفش رو به آبی پررنگ میرفت بود که بیشتر روی گردن و ترقوه و س.ی ن.ه هام خودنمایی میکرد حس اینکه هر شب چندین نفر بدن ل.خ.ت.م رو توی این وضعیت می دیدن بغض توی گلوم رو بیشتر تحریک به شکستن می کرد بعد از تموم شدن شستن بدنم اجوما از حمام خارج شد بغض توی گلوم شکست و زانو هامو بغل کردم و شروع به گریه کرد بعد از چند مین با تَقِه ای که به در خورد سرمو بلند کردو گفتم
+ الان میام بیرون
اشکامو پاک کردم از داخل وان بلند شدم و حوله رو دور بدنم پیچیدم و در حمام خارج شدم اتاق خالی از خدمتکار بود و فقط اجوما داخل اتاق بود
اجوما گفت
اجوما : نگرانت شدم اخه چند مین بود که هیچ صدایی ازت نیومد گفتم نکنه اتفاقی واست افتاده
+ نترسین خودمو نمی.ک.ش.م یعنی نمیتونم چون جرعتش رو ندارم و میترسم ما ای کاش نمیترسید یکم نشستم توی آب تا دردم کمتر بشه
اجوما به سمتم اومد و دستامو توی دستاش گرفتم و گفت
اجوما : اینجوری نگو دخترم م.ر.گ به همین راحتی ها نیست که میگی
لبخندی آغشته به غم روی ل.ب.ام نقش بست و گفتم
+ اربابتون کاری کرده که م.ر.گ واسه من انقدر راحت باشه فقط حیف که جرعتشو ندارم
اینو گفتم که اجوما گفت ....
امیدوارم خوشت اومده باشه لاو 🦢
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
#Part_1
مثل هرشب بعد از تموم شدن کارش به سمت حمام رفت بعد از چند مین با قطع شدن صدای اب فهمیدم که از حمام خارج شده و لباساش رو تنش کرد پوزخند صدا داری بهم زد و همونجوری ولم کرد
و رفت پشت سرش چند خدمتکار که مسئول رسیدگی به من بعد از کاری که اربابشون باهام کرده با عجله وارد اتاق شدن
اجوما فورا به سمتم اومد دست و پا و چشمام رو باز کرد که سریع پتو رو روی خودم کشیدم یکی از خدمتکار ها به سمت حمام رفت تا حمام را آماده کنه یکی مشغول آماده کردن لباس برایم بود یکی داشت لباس های پاره ای که چندین مین پیش تنم بود و به دست اربابشون پاره شده بود رو جمع می کرد
اجوما هم با یک لیوان آب و چند قرص که داخل سینی گذاشته بود به سمتم اومدکنارم نشست با مهربانی قرص هارو بهم داد تا بخورم بعد از خوردن قرص ها درد زیر دلم کمی آروم تر شد و با کمک اجوما وارد حمام شدم و داخل وان اب گرم نشستم آنقدر درد داشتم که دلم میخواست از درد گریه کنم و حتی خودم نمیتونستم خودمو بشورم اجوما که دید حالم بد بهم گفت
اجوما : دخترم میخوای من کمکت کنم
سرم رو به نشونه ی اره تکون دادم
اجوما شروع که شستن بدنم کرد
بدنی که حالم ازش بهم میخورد و باعث میشد بیشتر از خودم بدم بیاد بدنی که پر از ک.ی س مارک هایی وحشیانه که از بنفش رو به آبی پررنگ میرفت بود که بیشتر روی گردن و ترقوه و س.ی ن.ه هام خودنمایی میکرد حس اینکه هر شب چندین نفر بدن ل.خ.ت.م رو توی این وضعیت می دیدن بغض توی گلوم رو بیشتر تحریک به شکستن می کرد بعد از تموم شدن شستن بدنم اجوما از حمام خارج شد بغض توی گلوم شکست و زانو هامو بغل کردم و شروع به گریه کرد بعد از چند مین با تَقِه ای که به در خورد سرمو بلند کردو گفتم
+ الان میام بیرون
اشکامو پاک کردم از داخل وان بلند شدم و حوله رو دور بدنم پیچیدم و در حمام خارج شدم اتاق خالی از خدمتکار بود و فقط اجوما داخل اتاق بود
اجوما گفت
اجوما : نگرانت شدم اخه چند مین بود که هیچ صدایی ازت نیومد گفتم نکنه اتفاقی واست افتاده
+ نترسین خودمو نمی.ک.ش.م یعنی نمیتونم چون جرعتش رو ندارم و میترسم ما ای کاش نمیترسید یکم نشستم توی آب تا دردم کمتر بشه
اجوما به سمتم اومد و دستامو توی دستاش گرفتم و گفت
اجوما : اینجوری نگو دخترم م.ر.گ به همین راحتی ها نیست که میگی
لبخندی آغشته به غم روی ل.ب.ام نقش بست و گفتم
+ اربابتون کاری کرده که م.ر.گ واسه من انقدر راحت باشه فقط حیف که جرعتشو ندارم
اینو گفتم که اجوما گفت ....
امیدوارم خوشت اومده باشه لاو 🦢
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
۴.۹k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.