گفت: من دوستت دارم. ممکنه این دوست داشتن من به درد شما نخ
گفت: من دوستت دارم. ممکنه این دوست داشتن من به درد شما نخوره اما هست...
و مثل کوه پشتت ایستادم...
نمیدونستم باید چطور جواب بدم.
سکوتم که زیاد شد، خنده تلخی زد...
گفتم: ببین! دوست داشتن شما برام خیلی با ارزشه...
در تمام زندگیم بعد فاطمه، شما تنها رفیقی بودید که پای من ایستادید...
اما...
سرش رو تکون داد و گفت: دیر رسیدم...
گفتم:
بحث زود و دیر نیست...
آدم فقط یکبار فرصت پیدا میکنه تماما عاشق بشه و دل بده به یک نفر...
بعد از اون ممکنه دوست داشتنهای زیادی بیاد وسط... اما عشق همون یکی هست...
برای من این فرصت پیش اومد و گذشت...
من تمام دل و دلخوشیهام رو بخشیدم به یارجان...
رو کرد سمت من و گفت:
تا کی میخوای ادامه بدی؟
شونه هامو بالا انداختم و نگاهم رو دزدیدم:
روزی که فهمیدم یارجان قبل من عاشق بوده بهش گفتم من بلدم یک عمر عاشق بمونم بدون اینکه ردی از خودم به جا بذارم...
عاشقی ارادی نیست تا رفتنش ارادی باشه...
لبخند زد و گفت:
تو دختر قوی هستی...
گفتم: میدونم... تنها راه برای آدم عاشق قوی بودنه...
پی نوشت:
چقدر سخته آدم رفیقش رو از دست بده...
تمام حرفاش تلنبار میشه رو دست دلش...
و مثل کوه پشتت ایستادم...
نمیدونستم باید چطور جواب بدم.
سکوتم که زیاد شد، خنده تلخی زد...
گفتم: ببین! دوست داشتن شما برام خیلی با ارزشه...
در تمام زندگیم بعد فاطمه، شما تنها رفیقی بودید که پای من ایستادید...
اما...
سرش رو تکون داد و گفت: دیر رسیدم...
گفتم:
بحث زود و دیر نیست...
آدم فقط یکبار فرصت پیدا میکنه تماما عاشق بشه و دل بده به یک نفر...
بعد از اون ممکنه دوست داشتنهای زیادی بیاد وسط... اما عشق همون یکی هست...
برای من این فرصت پیش اومد و گذشت...
من تمام دل و دلخوشیهام رو بخشیدم به یارجان...
رو کرد سمت من و گفت:
تا کی میخوای ادامه بدی؟
شونه هامو بالا انداختم و نگاهم رو دزدیدم:
روزی که فهمیدم یارجان قبل من عاشق بوده بهش گفتم من بلدم یک عمر عاشق بمونم بدون اینکه ردی از خودم به جا بذارم...
عاشقی ارادی نیست تا رفتنش ارادی باشه...
لبخند زد و گفت:
تو دختر قوی هستی...
گفتم: میدونم... تنها راه برای آدم عاشق قوی بودنه...
پی نوشت:
چقدر سخته آدم رفیقش رو از دست بده...
تمام حرفاش تلنبار میشه رو دست دلش...
۱۸.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.