من و دنیای دیگر part ⁵
آتوسا:رفتم بیرون از اتاق و دستمال گرفتم رو لبم
پانیذ:من میخوام برم بخوابم بقیه دخترا هم رفتن تو اتاقا تو هم اگه میخوای برو تو اتاقتون
آتوسا:اتاقمون؟
پانیذ:آره دیگه اتاق تو و امیر
آتوسا:خب چرا ؟
پانیذ:مگه تو و امیر رل نیستین؟
آتوسا:(امیر بیشعور)آهان آره
پانیذ:عزیزم،فک کنم چون تازه وارد رابطه شدین یادت میره😃
آتوسا:آره
پانیذ:خب باشه من برم دیگه اتاقتون طبقه بالا سمت چپ
آتوسا:اوکی ،شبت صورتی
پانیذ :شب تو هم صورتی😄🥰
..
آتوسا:رفتم و رو تخت دراز کشیدم
به حرف های امیر فکر میکردم که بهم گفت تازه اول شبه یعنی چی آخه
امیر:رفتم تو اتاق
آتوسا:داشتم لباسامو عوض میکردم که لباسایی که پانیذ بم داد رو بپوشم
آتوسا:هویییییی جلو چشات رو بگیر مگه بلد نیستی در بزنییی
امیر:ما دیگه رلیم این حرفا رو نداریم
آتوسا:اونوقت از کی
امیر:رفتم نزدیکش
آتوسا:امیر تو الان مستی و چیزی سرت نمیشه لطفا بکش عقب
امیر:انتفاقا خوب سرم میشه
آتوسا:تو چون مستی نمیدونی داری چیکار میکنی
امیر:من عاشقت شدم ،دوست دارم همیشه کنارم باشی
آتوسا:چی میگی تووو
امیر:دیوانه وار میخوامت
آتوسا:امیر به خدا اگه یه قدم دیگه بیای جلو جیغ میزنم
امیر:نه بابا
آتوسا:برو اونور
امیر: نرم چی میشه
آتوسا:دیگه واقعا داشت نزدیکم میشد
امیر:نزدیک لباش شدم
آتوسا:با لیوان محکم زدم تو سرش
امیر:آخخخ
آتوسا:من چیکار کردممممم(با ترس )
امیر:کامل بیهوش شدم
آتوسا:رفتم پیشش نزدیکش شدم و دیدم سرش پر خون شده
امیر:دیگه چیزی رو نمیدیدم
آتوسا:با دستال جلوی خونریزی سرش رو گرفتم
پانیذ:رفته بودم آشپزخونه آب بخورم که یهو صدای شکستن یه چیزی اومد
آتوسا:امیر ،امیرر
پانیذ:رفتم تو اتاق آتوسا و امیر دیدم که امیر بیهوش رو زمین افتاده و آتوسا دستاش پر خونه
کامنت ها به ¹⁰⁰ برسه
(بخاطر اینکه خواهش کردید گذاشتم چون اون پارت به ۱۰۰ کامنت نرسید ،دیگه گذشت نمیکنم باید به صدتا برسه)
لایک ها به ۲۰
پانیذ:من میخوام برم بخوابم بقیه دخترا هم رفتن تو اتاقا تو هم اگه میخوای برو تو اتاقتون
آتوسا:اتاقمون؟
پانیذ:آره دیگه اتاق تو و امیر
آتوسا:خب چرا ؟
پانیذ:مگه تو و امیر رل نیستین؟
آتوسا:(امیر بیشعور)آهان آره
پانیذ:عزیزم،فک کنم چون تازه وارد رابطه شدین یادت میره😃
آتوسا:آره
پانیذ:خب باشه من برم دیگه اتاقتون طبقه بالا سمت چپ
آتوسا:اوکی ،شبت صورتی
پانیذ :شب تو هم صورتی😄🥰
..
آتوسا:رفتم و رو تخت دراز کشیدم
به حرف های امیر فکر میکردم که بهم گفت تازه اول شبه یعنی چی آخه
امیر:رفتم تو اتاق
آتوسا:داشتم لباسامو عوض میکردم که لباسایی که پانیذ بم داد رو بپوشم
آتوسا:هویییییی جلو چشات رو بگیر مگه بلد نیستی در بزنییی
امیر:ما دیگه رلیم این حرفا رو نداریم
آتوسا:اونوقت از کی
امیر:رفتم نزدیکش
آتوسا:امیر تو الان مستی و چیزی سرت نمیشه لطفا بکش عقب
امیر:انتفاقا خوب سرم میشه
آتوسا:تو چون مستی نمیدونی داری چیکار میکنی
امیر:من عاشقت شدم ،دوست دارم همیشه کنارم باشی
آتوسا:چی میگی تووو
امیر:دیوانه وار میخوامت
آتوسا:امیر به خدا اگه یه قدم دیگه بیای جلو جیغ میزنم
امیر:نه بابا
آتوسا:برو اونور
امیر: نرم چی میشه
آتوسا:دیگه واقعا داشت نزدیکم میشد
امیر:نزدیک لباش شدم
آتوسا:با لیوان محکم زدم تو سرش
امیر:آخخخ
آتوسا:من چیکار کردممممم(با ترس )
امیر:کامل بیهوش شدم
آتوسا:رفتم پیشش نزدیکش شدم و دیدم سرش پر خون شده
امیر:دیگه چیزی رو نمیدیدم
آتوسا:با دستال جلوی خونریزی سرش رو گرفتم
پانیذ:رفته بودم آشپزخونه آب بخورم که یهو صدای شکستن یه چیزی اومد
آتوسا:امیر ،امیرر
پانیذ:رفتم تو اتاق آتوسا و امیر دیدم که امیر بیهوش رو زمین افتاده و آتوسا دستاش پر خونه
کامنت ها به ¹⁰⁰ برسه
(بخاطر اینکه خواهش کردید گذاشتم چون اون پارت به ۱۰۰ کامنت نرسید ،دیگه گذشت نمیکنم باید به صدتا برسه)
لایک ها به ۲۰
۷.۴k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.