ویو نینا

ویو نینا
بیدار شدم داخل اون آکواریوم لعنتی بودم رفتم بالا و اون پسره رو دیدم

-او بیدار شدی..هفته دیگه جشنه...جشن به دست آوردنت
÷(چشم غره)
-ببین من اربابتم یادت نرفته که؟
÷نه یادم نرفته...
-خب برو یکم تمرین که برای هفته دیگه آماده نباشی من می‌دونم و تو

ویو آت
داخل عمارت نشسته بودم که لونا اومدم پاشدم و تعظیم کردم
°خوبه بد نی تمرین کن بهتر بشی کارت چیه؟
سرم هنوز پایین بود از دختره بدم میومد ولی باید صدامو پس می‌گرفتم
°میتونی بری اتاق ارباب و براش قهوه ببری

بهتر از این نمیشد...نینا تو اون اتاق بود و منم باید تلافی میکردم داشتم میرفتم آشپزخونه که دختره داد زد
°کی بهت اجازه داد بری هرزهههههه
رفتم سمتش هوفی کشیدم هرزه رو با من بود؟محکم با پاهام زدم تو دلش که افتاد رو زمین و بیهوش شد آنقدر ازش خون کشیدن بهوشیش به نخ بستست رفتم آشپزخونه و قهوه و برداشتم و داخلش نمک ریختم و بعدش فلفل گزاشتم تو سینی و بردم جلو در اتاق و در زدم
-بیا تو
رفتم تو که نینا سریع اومد بالا
دیدگاه ها (۷)

÷ا..اتتتتتت بهش نگاه کردم÷دلم برات تنگ شده بود دختر-نینا همی...

ویو جیمین بادیگارد اومد و از دستاش گرفت £از دست ارباب فرار م...

از بالا به پایین۱-فعععععک نکنم 🤣🤣😔💔💔چون من نمیزارم ازین غلطا...

&م..می‌خوام اگه بشه یکم پنج مین برم تو حیاط پرواز کنم فقط یک...

❣پارت پنجم❣ویوی جونگکوک: وقتی اون دختره که اسمش ا/ت بود وار...

ویو ا/تبا آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم رفتمwsکار های لازم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط