ویو نینا
ویو نینا
بیدار شدم داخل اون آکواریوم لعنتی بودم رفتم بالا و اون پسره رو دیدم
-او بیدار شدی..هفته دیگه جشنه...جشن به دست آوردنت
÷(چشم غره)
-ببین من اربابتم یادت نرفته که؟
÷نه یادم نرفته...
-خب برو یکم تمرین که برای هفته دیگه آماده نباشی من میدونم و تو
ویو آت
داخل عمارت نشسته بودم که لونا اومدم پاشدم و تعظیم کردم
°خوبه بد نی تمرین کن بهتر بشی کارت چیه؟
سرم هنوز پایین بود از دختره بدم میومد ولی باید صدامو پس میگرفتم
°میتونی بری اتاق ارباب و براش قهوه ببری
بهتر از این نمیشد...نینا تو اون اتاق بود و منم باید تلافی میکردم داشتم میرفتم آشپزخونه که دختره داد زد
°کی بهت اجازه داد بری هرزهههههه
رفتم سمتش هوفی کشیدم هرزه رو با من بود؟محکم با پاهام زدم تو دلش که افتاد رو زمین و بیهوش شد آنقدر ازش خون کشیدن بهوشیش به نخ بستست رفتم آشپزخونه و قهوه و برداشتم و داخلش نمک ریختم و بعدش فلفل گزاشتم تو سینی و بردم جلو در اتاق و در زدم
-بیا تو
رفتم تو که نینا سریع اومد بالا
بیدار شدم داخل اون آکواریوم لعنتی بودم رفتم بالا و اون پسره رو دیدم
-او بیدار شدی..هفته دیگه جشنه...جشن به دست آوردنت
÷(چشم غره)
-ببین من اربابتم یادت نرفته که؟
÷نه یادم نرفته...
-خب برو یکم تمرین که برای هفته دیگه آماده نباشی من میدونم و تو
ویو آت
داخل عمارت نشسته بودم که لونا اومدم پاشدم و تعظیم کردم
°خوبه بد نی تمرین کن بهتر بشی کارت چیه؟
سرم هنوز پایین بود از دختره بدم میومد ولی باید صدامو پس میگرفتم
°میتونی بری اتاق ارباب و براش قهوه ببری
بهتر از این نمیشد...نینا تو اون اتاق بود و منم باید تلافی میکردم داشتم میرفتم آشپزخونه که دختره داد زد
°کی بهت اجازه داد بری هرزهههههه
رفتم سمتش هوفی کشیدم هرزه رو با من بود؟محکم با پاهام زدم تو دلش که افتاد رو زمین و بیهوش شد آنقدر ازش خون کشیدن بهوشیش به نخ بستست رفتم آشپزخونه و قهوه و برداشتم و داخلش نمک ریختم و بعدش فلفل گزاشتم تو سینی و بردم جلو در اتاق و در زدم
-بیا تو
رفتم تو که نینا سریع اومد بالا
- ۹۴۵
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط