pt 12 حلقه ی دریا
پایان فلش بک/
_ جیمینا پاشو باید بریم
_ یونگیا....اونا از عشق هم مردن، هیچکدوم نتونستن دوری اونیکی رو تحمل کنن و الان پیش همن.... ولی دارن مارو عذاب میدن
_ اونا الان خوشحالم و احتمالا دلشون نمی خواد ماهم خودمون رو عذاب بدیم دیگه بهتره بریم
_ من نمیام تو برو
_ می دونی که اگه تو بمونی منم می مونم
رعد و برق شدیدی زد حتی آسمون هم داشت برای این دوتا عاشق جوون مرگ گریه می کرد مگه یه پسر ۲۰ ساله چقدر سن داشت که باید این بلا سرش میومد
_ آقای مین ممنون که این مدت کنار برادرم بودید
یونگی محترمانه لبخندی به تهسان زد بهش نزدیک تر شد
_ من و برادرت خیلی به هم نزدیک بودیم ولی سرنوشت اینطور بود امید وارم حداقل تو خوشبخت شی
_ ممنونم
و تهسان به سمت دیگه ای از باغ حرکت کرد و از مزار برادرش دور شد
بارون شروع شد ردش روی کت های مشکی یونگی و جیمین می موند، یونگی هم کنار جیمین زانو زد و به اسم روی قبر ها خیره شد
یونگی شاخه رز سفیدی که با آب بارون خیس شده بود برداشت و روی قبر ها گذاشت و دست جیمین رو گرفت و با هم از باغ خارج شدن
The end :)
_ جیمینا پاشو باید بریم
_ یونگیا....اونا از عشق هم مردن، هیچکدوم نتونستن دوری اونیکی رو تحمل کنن و الان پیش همن.... ولی دارن مارو عذاب میدن
_ اونا الان خوشحالم و احتمالا دلشون نمی خواد ماهم خودمون رو عذاب بدیم دیگه بهتره بریم
_ من نمیام تو برو
_ می دونی که اگه تو بمونی منم می مونم
رعد و برق شدیدی زد حتی آسمون هم داشت برای این دوتا عاشق جوون مرگ گریه می کرد مگه یه پسر ۲۰ ساله چقدر سن داشت که باید این بلا سرش میومد
_ آقای مین ممنون که این مدت کنار برادرم بودید
یونگی محترمانه لبخندی به تهسان زد بهش نزدیک تر شد
_ من و برادرت خیلی به هم نزدیک بودیم ولی سرنوشت اینطور بود امید وارم حداقل تو خوشبخت شی
_ ممنونم
و تهسان به سمت دیگه ای از باغ حرکت کرد و از مزار برادرش دور شد
بارون شروع شد ردش روی کت های مشکی یونگی و جیمین می موند، یونگی هم کنار جیمین زانو زد و به اسم روی قبر ها خیره شد
یونگی شاخه رز سفیدی که با آب بارون خیس شده بود برداشت و روی قبر ها گذاشت و دست جیمین رو گرفت و با هم از باغ خارج شدن
The end :)
- ۹۲۶
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط