چند لحظه بعد دوباره زنگو زدم
چند لحظه بعد دوباره زنگو زدم
☆بله؟... بله؟..امری داشیتین؟... بله؟
دوبار پاسخی ندادم و زنگو فشردم
اینبار دیگه تز کوره در رفته بود
☆بللاهههه؟... جیغ... یااا تو کدوم الاغی هستی که داریی مردم آزاری میکنیییی هاا... یاا یااا جواب بده ببینم اگه جرات دلری بیا جلو ایفون.. بیا دیگه.. حرصی
بعد ایفونو قطع کرد میدونستم الان خون جلوی چشای جونگو گرفته وای دوباره زنگ زدم ولی اینبار جواب نداد ولی چند لحظه بعد صدای پاهای یکی رو که با حرص داشت پاهاشو رو زمین میکوبید و میومد شنیدم زود بع دیوار تکیه دادمو ماسکمو زدم بعد کلاه هم گذاشتم تا منو نشنایه درو محکم وا کرد اومد بیرون به اینور اونور نگا کرد و وقتی مطمعن شد کسی نیس میخواس برگرده که گفتم
_فک کنم اشنا بود
به سمتم برگشتو دست به سینه ایستاد
☆اع کدوم ور رفت
_جایی نرفت
☆.. یه ابروشو داد بالا.. پع چطور من نمیبینمشو اینجا نیس..هاا.
کمی فک کرد که یهو گفت
☆یااا نکنه کار خودته هاا مردم آزار... مگه مرض داری.. کاره خودته نع...قصدت از این کار چیه؟
_رفع دلتنگی
که ماسکمو زدم پایینو کلاهمو از رو سرم برداشتم
جونگ شینگ با دهنی که یه متر وا شده بود بهم نگا میکرد با خوشحالی دستاشو وا کردو داشت میومد سمتم که بهو وایساد داشتم همینجور نگاش میکردم ببینم داره چی کار میکنه که یعو یه پاشو اورد بالا
☆بله؟... بله؟..امری داشیتین؟... بله؟
دوبار پاسخی ندادم و زنگو فشردم
اینبار دیگه تز کوره در رفته بود
☆بللاهههه؟... جیغ... یااا تو کدوم الاغی هستی که داریی مردم آزاری میکنیییی هاا... یاا یااا جواب بده ببینم اگه جرات دلری بیا جلو ایفون.. بیا دیگه.. حرصی
بعد ایفونو قطع کرد میدونستم الان خون جلوی چشای جونگو گرفته وای دوباره زنگ زدم ولی اینبار جواب نداد ولی چند لحظه بعد صدای پاهای یکی رو که با حرص داشت پاهاشو رو زمین میکوبید و میومد شنیدم زود بع دیوار تکیه دادمو ماسکمو زدم بعد کلاه هم گذاشتم تا منو نشنایه درو محکم وا کرد اومد بیرون به اینور اونور نگا کرد و وقتی مطمعن شد کسی نیس میخواس برگرده که گفتم
_فک کنم اشنا بود
به سمتم برگشتو دست به سینه ایستاد
☆اع کدوم ور رفت
_جایی نرفت
☆.. یه ابروشو داد بالا.. پع چطور من نمیبینمشو اینجا نیس..هاا.
کمی فک کرد که یهو گفت
☆یااا نکنه کار خودته هاا مردم آزار... مگه مرض داری.. کاره خودته نع...قصدت از این کار چیه؟
_رفع دلتنگی
که ماسکمو زدم پایینو کلاهمو از رو سرم برداشتم
جونگ شینگ با دهنی که یه متر وا شده بود بهم نگا میکرد با خوشحالی دستاشو وا کردو داشت میومد سمتم که بهو وایساد داشتم همینجور نگاش میکردم ببینم داره چی کار میکنه که یعو یه پاشو اورد بالا
۴.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.