از عشق تو هرجا که غزل دید غزل گفت

.
.
از عشق تو هرجا که غزل دید غزل گفت
هر گاه دلش بهر تو لرزید ... غزل گفت

تو کعبه ی دل بودی و او زائر چشمت
هر گاه دلش حول تو چرخید غزل گفت

هر چند ز نا دیدن او غم به دلت نیست
هر وقت دل از هجر تو نالید غزل گفت

خورشید تویی نور تویی عشق تو هستی
وقتی که به او نور تو تابید غزل گفت

در مدرسه حتی تو نرفتی ز خیالش ...
استاد از او هندسه پرسید غزل گفت

حالا شده لبخند تو دروازه ی شعرش
هر گاه که از شوق تو خندید غزل گفت

تک بیت غزل هاش شدی در همه ی عمر
از عشق تو هرجا که غزل دید غزل گفت
محمد شفیعی بویینی
دیدگاه ها (۵)

تصور کن برنده یک مسابقه شدی وجایزه ات اینه که: بانک هرروز صب...

سلامتی همه شما:-)

فرح وخانواده عزیزش

..من اگر مستت شوم بانو، تو جامم میشوی؟هرچه دارم نذر چشمانت، ...

شد خزان گلشن آشنایی...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط