دوپارتی پارت اخر
دوپارتی پارت اخر
ویو(ا.ت)
امروز تصمیم گرفتم برم پیشش میدونستم امروز به ی ویلا دعوت شده پس رفتم اونجا چون کسی نبود راحت رفتم داخل رفتم تو اتاق دیدم ی لباس دکمه داره زرشکی پوشیده جلو اینه دارم قطر قطر اشک میریزه دلم میخواست خودمو بکشم یعنی این قدر عاشقم بود که داره برام گریه میکنه آروم آروم رفتم از پشت بغلش کردم اولش مکث کرد ولی بعد برگشت وقتی منو دیگه
ویو(جین)
تو آینه داشتم اشک میریختم یهو یکی از پشت محکم بغلم اولش فک کردم یکی از استف هاست ولی وقتی به دستاهای ظریفش نگاه کردم این دسته های ظریف فقط ماله عشقه زندگیمه با خوشحالی سریع برگشتم وقتی دیدمش ی لبخند خوشگل به زد محکم بغلش کردم بوسه بارونش کردم
جین:کجا بودی قلبت هنوز درده من نبودم دارهات میخوردی به خودت میرسیدی الان حالت خوبه درد نداری مطمعن باشم(هول کرده )
ا.ت: ایی جین عشقم بسه دیگه چرا این قدر هول کردی آره حالم خیلی خوبه عشقم میخوام یچیزی بهت بگم
جین:ای خدا نگا عشقه کوچولوم چطور اسمو میگه تو تا صبح فقط بگو جین جین
ات:عه جین بزار حرف بزنم
رفتم نزدیکش کمرشو گرفتم محکم کشیدم سمت خودم با صدای بم تو گوشش گفتم
جین:جونم بیب (آروم و بم خیلی بم)
ویو(ا.ت)
همین جوری که دستام روی سینه های تختش بود گفتم
ا.ت : جین من درمان شدم دیگه بیماری قلبی ندارم
جین:چ...چی...چی... واقعا داری راست میگی
ا.ت:آره عشقم
ویو(جین)
همینجوری که دستای کوچولوش رو سینه هام بود گفت درمان شده با خوش حالی تو هوا چرخوندمش و از اون بعد ا.ت و جین ازدواج کردن و خیلی خوشبخت شدن و ارمی ها هم از اول میدونستن و با این کارشون ا.ت و جین رو سوپرایز کردن
پایان
ویو(ا.ت)
امروز تصمیم گرفتم برم پیشش میدونستم امروز به ی ویلا دعوت شده پس رفتم اونجا چون کسی نبود راحت رفتم داخل رفتم تو اتاق دیدم ی لباس دکمه داره زرشکی پوشیده جلو اینه دارم قطر قطر اشک میریزه دلم میخواست خودمو بکشم یعنی این قدر عاشقم بود که داره برام گریه میکنه آروم آروم رفتم از پشت بغلش کردم اولش مکث کرد ولی بعد برگشت وقتی منو دیگه
ویو(جین)
تو آینه داشتم اشک میریختم یهو یکی از پشت محکم بغلم اولش فک کردم یکی از استف هاست ولی وقتی به دستاهای ظریفش نگاه کردم این دسته های ظریف فقط ماله عشقه زندگیمه با خوشحالی سریع برگشتم وقتی دیدمش ی لبخند خوشگل به زد محکم بغلش کردم بوسه بارونش کردم
جین:کجا بودی قلبت هنوز درده من نبودم دارهات میخوردی به خودت میرسیدی الان حالت خوبه درد نداری مطمعن باشم(هول کرده )
ا.ت: ایی جین عشقم بسه دیگه چرا این قدر هول کردی آره حالم خیلی خوبه عشقم میخوام یچیزی بهت بگم
جین:ای خدا نگا عشقه کوچولوم چطور اسمو میگه تو تا صبح فقط بگو جین جین
ات:عه جین بزار حرف بزنم
رفتم نزدیکش کمرشو گرفتم محکم کشیدم سمت خودم با صدای بم تو گوشش گفتم
جین:جونم بیب (آروم و بم خیلی بم)
ویو(ا.ت)
همین جوری که دستام روی سینه های تختش بود گفتم
ا.ت : جین من درمان شدم دیگه بیماری قلبی ندارم
جین:چ...چی...چی... واقعا داری راست میگی
ا.ت:آره عشقم
ویو(جین)
همینجوری که دستای کوچولوش رو سینه هام بود گفت درمان شده با خوش حالی تو هوا چرخوندمش و از اون بعد ا.ت و جین ازدواج کردن و خیلی خوشبخت شدن و ارمی ها هم از اول میدونستن و با این کارشون ا.ت و جین رو سوپرایز کردن
پایان
۲.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.