وقتی عضو نهمی ..
وقتی عضو نهمی ..
( ا.ت * اعضا )
حدودا چند ماهی میشد که عضو جدید استری کیدز شده بودی ، تو این چند ماه اعضا خیلی باهات خوش رفتار بودن دقیقا همونجوری که ازشون انتظار میرفت. تو کم کم خیلی ب اونا وابسته شدی دقیقا مثل حسی ک اعضا نسبت به تو داشتن یجورایی این 8 نفر دلیل زندگیت بودن ؛
یکی از همین روزا *
لینو : ا.ت (با داد )
"چون اتاقت با اعضا فاصله داشت باید داد میکشیدن"
ا.ت : بلههههه " داد"
لینو : بیا لایو داریممم
ا.ت : اوکییییی
دستی به موهات کشیدی خودتو تو آینه نگاه کردی و بدون هیچ میکاپی بلند شدی و به سمت اعضا رفتی
ا.ت : هاااای استیز من اومدم
کنار اعضا نشستی و به صحبت هاشون گوش دادی دوست داشتی کامنت هایی ک میزاشتن رو ببینی .
ا.ت: جونگین اوپاااا *کیوت
جونگین : بیاااا باز گولم زدی
خندیدی و مشتی ب بازوش زدی ....
کامنت ها :
&واو دختر چجوری بی میکاپ انقدر خوشگلیی
ا.ت: ممنونم
£اعضا رو اذیت نکنیا "به شوخی "
ا.ت: اگه اینا اذیت نکن من که کاری ندارم
**همونجوری ک کامنت های مثبتتون زیاد بود منفی هم داشتید البته کامنت های هیت فقط هدفشون
تو بودی نه اعضا .. سعی کردی نادیده بگیری ی گوشه ساکت نشستی و ب کامنت ها نگاه میکردی
اعضا سرگرم صحبت بودن و حواسشون به تو نبود ...
کامنت های هیت موج میگرفتن ...
$چجوری اعضا تحملت میکنن
٪معلوم نیست چ ج..ده بازی کرده تو گروه راهش دادن
# بهتره هرچه سریع تر گروه رو ترک کنه
÷ اون لیاقت نداره
دیگه نتونستی جلو خودتو بگیری و بغضت ترکید .اونا هیچی از واقعیت ماجرا نمیدونستن
خبری از تلاشای شبانه روزت نداشتن و بهت حسادت میکردن ...
بدون خداحافظی بلند شدی و به سمت اتاقت رفتی
سونگمین: یااا چیشد ؟؟ *نگران
چانگبین گوشی آی ان رو برداشت و با پسرا به کامنتا نگاه کردن با چیزایی ک بهت گفته بودند اشک اعضا هم داشت در میومد ...
فلیکس : اصلا ازتون انتظار نداشتم اگه استی واقعی بودید هممون رو دوست داشتید
این جمله رو گفت و ب لایو پایان داد
اعضا سریع به سمت اتاقت رفتن
هیونجین: ا.ت درو باز کن * داد
محکم ضربه هایی به در میزد
هیونجین روبه چان : هیونگ چیکار کنیممم درو باز نمیکنه
چان که فهمید کلید یدک اتاقت دسته سریع دست ب کار شد و با کلید یدک در باز کرد
پسرا هجوم آوردن به سمتت و تورو در حالی که تیغ رو روی رگت نگه داشته بودی دیدن
هان : داری چه غلطی میکنیییی * داد
اومد و تیغ رو از دستت انداخت
لینو : ی ذره به ما فکر کردی؟؟
سونگمین: اصلا ازت انتظار نداشتم تو که خیلی قوی بودی *اشک از چشماش ریخت
چان به سمتت اومد و دستات رو تو دستش گرفت با بغض لب زد : درسته تو زندگی ی سختی هایی وجود داره نباید ... جا بزنی ما هممون این روزا رو گذروندیم ..ولی حداقل به خاطر هم دووم آوردیم
در حالی ک همه داشتن گریه میکردن * بغلت کرد
چان با گریه : لطفا .. ترکمون نکن
بقیه اعضا هم به نوبت اومدن و بغلت کردن
سونگمین: لطفا قوی بمون .. ما ی دونه دختر کوچولو که بیشتر نداریم *دستی ب موهات کشید
بعد از اون شب کلی با خودت فکر کردی ک اون تصمیم احمقانه ارزشش رو داشت؟
ارزش داشت که اون فرشته های زندگیت رو تنها بذاری ؟ ...
بعد از اون روز تو خیلی قوی تر شده بودی و همه ی این حال خوبت رو مدیون پسرا بودی و خیلی خوشحال بودی ک همچین آدمایی رو تو زندگیت داری
#SKZ
#تکپارتی
Tʜᴇ ᴇɴᴅ 🎀
Niki
#سونگمین #بنگچان #اسکیز #چانگبین #لینو #هان
( ا.ت * اعضا )
حدودا چند ماهی میشد که عضو جدید استری کیدز شده بودی ، تو این چند ماه اعضا خیلی باهات خوش رفتار بودن دقیقا همونجوری که ازشون انتظار میرفت. تو کم کم خیلی ب اونا وابسته شدی دقیقا مثل حسی ک اعضا نسبت به تو داشتن یجورایی این 8 نفر دلیل زندگیت بودن ؛
یکی از همین روزا *
لینو : ا.ت (با داد )
"چون اتاقت با اعضا فاصله داشت باید داد میکشیدن"
ا.ت : بلههههه " داد"
لینو : بیا لایو داریممم
ا.ت : اوکییییی
دستی به موهات کشیدی خودتو تو آینه نگاه کردی و بدون هیچ میکاپی بلند شدی و به سمت اعضا رفتی
ا.ت : هاااای استیز من اومدم
کنار اعضا نشستی و به صحبت هاشون گوش دادی دوست داشتی کامنت هایی ک میزاشتن رو ببینی .
ا.ت: جونگین اوپاااا *کیوت
جونگین : بیاااا باز گولم زدی
خندیدی و مشتی ب بازوش زدی ....
کامنت ها :
&واو دختر چجوری بی میکاپ انقدر خوشگلیی
ا.ت: ممنونم
£اعضا رو اذیت نکنیا "به شوخی "
ا.ت: اگه اینا اذیت نکن من که کاری ندارم
**همونجوری ک کامنت های مثبتتون زیاد بود منفی هم داشتید البته کامنت های هیت فقط هدفشون
تو بودی نه اعضا .. سعی کردی نادیده بگیری ی گوشه ساکت نشستی و ب کامنت ها نگاه میکردی
اعضا سرگرم صحبت بودن و حواسشون به تو نبود ...
کامنت های هیت موج میگرفتن ...
$چجوری اعضا تحملت میکنن
٪معلوم نیست چ ج..ده بازی کرده تو گروه راهش دادن
# بهتره هرچه سریع تر گروه رو ترک کنه
÷ اون لیاقت نداره
دیگه نتونستی جلو خودتو بگیری و بغضت ترکید .اونا هیچی از واقعیت ماجرا نمیدونستن
خبری از تلاشای شبانه روزت نداشتن و بهت حسادت میکردن ...
بدون خداحافظی بلند شدی و به سمت اتاقت رفتی
سونگمین: یااا چیشد ؟؟ *نگران
چانگبین گوشی آی ان رو برداشت و با پسرا به کامنتا نگاه کردن با چیزایی ک بهت گفته بودند اشک اعضا هم داشت در میومد ...
فلیکس : اصلا ازتون انتظار نداشتم اگه استی واقعی بودید هممون رو دوست داشتید
این جمله رو گفت و ب لایو پایان داد
اعضا سریع به سمت اتاقت رفتن
هیونجین: ا.ت درو باز کن * داد
محکم ضربه هایی به در میزد
هیونجین روبه چان : هیونگ چیکار کنیممم درو باز نمیکنه
چان که فهمید کلید یدک اتاقت دسته سریع دست ب کار شد و با کلید یدک در باز کرد
پسرا هجوم آوردن به سمتت و تورو در حالی که تیغ رو روی رگت نگه داشته بودی دیدن
هان : داری چه غلطی میکنیییی * داد
اومد و تیغ رو از دستت انداخت
لینو : ی ذره به ما فکر کردی؟؟
سونگمین: اصلا ازت انتظار نداشتم تو که خیلی قوی بودی *اشک از چشماش ریخت
چان به سمتت اومد و دستات رو تو دستش گرفت با بغض لب زد : درسته تو زندگی ی سختی هایی وجود داره نباید ... جا بزنی ما هممون این روزا رو گذروندیم ..ولی حداقل به خاطر هم دووم آوردیم
در حالی ک همه داشتن گریه میکردن * بغلت کرد
چان با گریه : لطفا .. ترکمون نکن
بقیه اعضا هم به نوبت اومدن و بغلت کردن
سونگمین: لطفا قوی بمون .. ما ی دونه دختر کوچولو که بیشتر نداریم *دستی ب موهات کشید
بعد از اون شب کلی با خودت فکر کردی ک اون تصمیم احمقانه ارزشش رو داشت؟
ارزش داشت که اون فرشته های زندگیت رو تنها بذاری ؟ ...
بعد از اون روز تو خیلی قوی تر شده بودی و همه ی این حال خوبت رو مدیون پسرا بودی و خیلی خوشحال بودی ک همچین آدمایی رو تو زندگیت داری
#SKZ
#تکپارتی
Tʜᴇ ᴇɴᴅ 🎀
Niki
#سونگمین #بنگچان #اسکیز #چانگبین #لینو #هان
۱۰.۸k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.